سایت روستای غیاثکلا

سایت روستای غیاثکلا

پایگاه اینترنتی روستای غیاثکلا دابو از توابع آمل - مازندران
سایت روستای غیاثکلا

سایت روستای غیاثکلا

پایگاه اینترنتی روستای غیاثکلا دابو از توابع آمل - مازندران

زندگینامه تحصیلی و شغلی حاج‌ عسگری حسین‌زاده

طی این نوشتار زندگینامه حاج عسگری حسین زاده (اولین دیپلمه روستای غیاثکلا) که به قلم خودشان تحریر شده است ، تقدیم میگردد : 


با سلام و درود به روان پاک خاتم الانبیاء (ص) و چهارده معصوم (س) خصوصاً حضرت صاحب الزمان (ع) و نائب برحقش بنیانگذار جمهوری اسلامی خمینی کبیر و مقام عظمای ولایت آیتاله خامنه‌‌ای ، شرح حال زندگی شخصی خود را در این عریضه مکتوب می‌نمایم :


اینجانب عسگری حسین زاده فرزند تقی دارنده شناسنامه شماره 8 متولد چهارم شهریور 1327 شمسی ، در روستای غیاثکلا دیده به جهان گشوده و دوران کودکی را در آغوش گرم خانواده بالیدم . از سن 6 سالگی تحصیلات علوم قدیمه‌ی مکتبخانه ( شامل عم جزء ، قرآن ، خزائن الاشعار ، جوهری ) را در تکیه غیاثکلا آغاز نموده و پس از دوسال و نیم جهت آموزش علوم جدید راهی روستای دیوکلا علیا شدم . حسب شرائط سنی وقابلیت وتوانایی ناشی از سواد مکتبخانه ، یکسر در کلاس سوم ابتدایی  مشغول تحصیل شدم و پس از گذراندن یکسال تحصیلی ، در شهریور1339 تمامی امتحانهای مربوط به کلاسهای اول ودوم و سوم دبستان را با موفقیت قبول شده وبطور رسمی در کلاس چهارم ثبت نام نمودم . در خرداد 1342 با اخذ مدرک ششم ابتدایی و بنا به حمایت وتوصیه و اعمال نفوذ برادر بزرکتر ( زنده یاد رجب حسین‌زاده ) در دبیرستان فریدونکنار ثبت نام و مشغول تحصیل شدم  ودوره اول متوسطه را با معدل بالا طی مدت سه سال سپری نموده و موفق به دریافت مدرک سیکل اول شدم .درایندوره ازتحصیل چون به ورزش دومیدانی علاقه مند بودم ضمن کسب مقام اول مسابقات مربوطه در سطح دبیرستانهای فریدونکنار و بابلسر جهت شرکت در مسابقات استانی برگزیده شدم که متاسفانه در سطح استان امتیاز لازم را کسب نکرده و برنده نگردیدم .  شروع سن نوجوانی و علاقه و تکیه بیش از اندازه من به ورزش و سرگرمیهای ورزشی مانند کشتی محلی لوچو و شکار و همچنین تعلق خاطر عاطفی به محیط روستا و معاشرت با دوستان روستایی و اختصاص وقت برای شکار در طبیعت با اسلحه شکاری مرحوم اسماعیل شعبانی و نیز مشارکت در کار کشاورزی ، چنان تأثیری بر زندگی‌ام داشت که  امکان ادامه تحصیل برای شروع سیکل دوم متوسطه در مهر1345 را از من سلب کرد و با اینکه اسم من در دبیرستان قناد بابل ثبت نام شده بود ولی در آن سال ترک تحصیل نمودم ویکسال تحصیلی 45-46 را به کشاورزی مشغول شدم . اما همین یکسال ترک تحصیل و کار سخت کشاورزی کافی بود تا قدر تحصیل را بیشتر بدانم و مجدداً ( یعنی مهر 1346 ) در رشته ریاضی دبیرستان طبری آمل ثبت نام کنم و علیرغم سختی‌هایی که زندگی مجردانه و دور از خانواده برای من ایجاد کرده بود و باعث کاهش ذوق وشوق تحصیلی ام میگردید ، هرچند موفق شدم که طی سه سال تحصیل پر مشقت ، در خرداد 1349 مدرک دیپلم ریاضی را اخذ نمایم ولیکن زمینه برای قبولی در کنکور فراهم نگردید و ناگزیر در مهر همان سال به خدمت سربازی اعزام شدم . ناگفته نماند که در آن هنگام اینجانب اولین فرد دیپلمه روستا محسوب می‌شدم . 

جهت گذراندن دوره‌ی آموزشی سپاه‌دانش در شهر گرگان مشغول خدمت شدم و هنوز 2 هفته ازخدمت نگذشته بود که طی برگزاری آزمون جهت آموزش مخصوص دیپلم وظیفه‌ها به پادگان فرح آباد تهران انتقال یافته و آموزش ابتدایی درجه داری طی یکماه به اتمام رسید و جهت اخذ درجه و تعیین رسته به لشگر 77 خراسان اعزام و دوره آموزشی درجه داران در مشهد انجام و نهایتاً بعنوان درجه دار در پادگان توپخانه لشگر 77 تا پایان خدمت ماندگار شدم .

پس ازاتمام  خدمت نظام در مهر 1351 ابتدا در بانک کشاورزی آمل بصورت روزمزد مشغول به کار شدم . اما هنوز کارم وارد شش ماه نشده بود که بدلیل عدم نیاز بانک بیکار گردیده و بعد از 5 ماه بیکاری در شهریور 1352 بصورت پیمانی به آموزگاری در روستای آهنگرکلا مشغول شدم . در بهمن 1352 در آزمون وزارت کشاورزی شرکت نموده و پس از قبولی در رشته حسابداری اداره کشاورزی بهشهر ، رسماً به استخدام وزارت کشاورزی نائل شدم . در سال 1353 شرائط ازدواج با صبیه حاج سید تقی رضایی دیوکلایی فراهم شد و دوسال بعد در سال 1355 با سمت مسئول حسابداری به اداره کشاورزی آمل انتقال یافتم . و جای بسی خرسندی که سی سال خدمتم همراه با رضایتمندی مسئولین ومردم در آبان 1380 پایان یافت


هرچند در ماههای پایانی خدمتم دچار بیماری قلبی شده و تاکنون با اتکاء به دارو و درمان بهبودی فراهم میباشد ولیکن این موجب نگردید تا پس از بازنشستگی خانه‌نشین شوم و با اینکه علاوه بر حقوق بازنشستگی برخوردار از مالکیت زمین کشاورزی و منفعت آن میباشم و به اندازه مکفی تأمین میباشم ، اما بصورت تفننی و غیر رسمی مشغول خرید و فروش حق العملکاری برنج میباشم و شکر خدا زندگی‌ام در کنار خانواده که متشکل از دو دختر و یک پسر با تحصیلات عالیه میباشد ، به خیر و خوشی و بر وفق مراد طی میشود . وتنها آرزویم سلامتی و عاقبت‌به‌خیری خودم و خانواده و موفقیت و اشتغال و سر و سامان گرفتن فرزندانم میباشد . و همواره بابت نعمات خداداده شاکر و جهت رفتگان خانواده طلب آمرزش و رحمت دارم .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.