ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
با سلام و درود به روان پاک خاتم الانبیاء (ص) و چهارده معصوم (س) خصوصاً حضرت صاحب الزمان (ع) و نائب برحقش بنیانگذار جمهوری اسلامی خمینی کبیر و مقام عظمای ولایت آیتاله خامنهای ، شرح حال زندگی شخصی خود را در این عریضه مکتوب مینمایم :
اینجانب عسگری حسین زاده فرزند تقی دارنده شناسنامه شماره 8 متولد
چهارم شهریور 1327 شمسی ، در روستای غیاثکلا دیده به جهان گشوده و دوران کودکی را
در آغوش گرم خانواده بالیدم . از سن 6 سالگی تحصیلات علوم قدیمهی مکتبخانه ( شامل
عم جزء ، قرآن ، خزائن الاشعار ، جوهری ) را در تکیه غیاثکلا آغاز نموده و پس از
دوسال و نیم جهت آموزش علوم جدید راهی روستای دیوکلا علیا شدم . حسب شرائط سنی وقابلیت
وتوانایی ناشی از سواد مکتبخانه ، یکسر در کلاس سوم ابتدایی مشغول تحصیل شدم و پس از گذراندن یکسال تحصیلی ،
در شهریور1339 تمامی امتحانهای مربوط به کلاسهای اول ودوم و سوم دبستان را با
موفقیت قبول شده وبطور رسمی در کلاس چهارم ثبت نام نمودم . در خرداد 1342 با اخذ
مدرک ششم ابتدایی و بنا به حمایت وتوصیه و اعمال نفوذ برادر بزرکتر ( زنده یاد رجب
حسینزاده ) در دبیرستان فریدونکنار ثبت نام و مشغول تحصیل شدم ودوره اول متوسطه را با معدل بالا طی مدت سه سال
سپری نموده و موفق به دریافت مدرک سیکل اول شدم .درایندوره ازتحصیل چون به ورزش دومیدانی
علاقه مند بودم ضمن کسب مقام اول مسابقات مربوطه در سطح دبیرستانهای فریدونکنار و
بابلسر جهت شرکت در مسابقات استانی برگزیده شدم که متاسفانه در سطح استان امتیاز
لازم را کسب نکرده و برنده نگردیدم . شروع
سن نوجوانی و علاقه و تکیه بیش از اندازه من به ورزش و سرگرمیهای ورزشی مانند کشتی
محلی لوچو و شکار و همچنین تعلق خاطر عاطفی به محیط روستا و معاشرت با دوستان روستایی و اختصاص
وقت برای شکار در طبیعت با اسلحه شکاری مرحوم اسماعیل شعبانی و نیز مشارکت در کار
کشاورزی ، چنان تأثیری بر زندگیام داشت که
امکان ادامه تحصیل برای شروع سیکل دوم متوسطه در مهر1345 را از من سلب کرد و با
اینکه اسم من در دبیرستان قناد بابل ثبت نام شده بود ولی در آن سال ترک تحصیل نمودم
ویکسال تحصیلی 45-46 را به کشاورزی مشغول شدم . اما همین یکسال ترک تحصیل و کار
سخت کشاورزی کافی بود تا قدر تحصیل را بیشتر بدانم و مجدداً ( یعنی مهر 1346 ) در رشته
ریاضی دبیرستان طبری آمل ثبت نام کنم و علیرغم سختیهایی که زندگی مجردانه و دور از
خانواده برای من ایجاد کرده بود و باعث کاهش ذوق وشوق تحصیلی ام میگردید ، هرچند موفق
شدم که طی سه سال تحصیل پر مشقت ، در خرداد 1349 مدرک دیپلم ریاضی را اخذ نمایم
ولیکن زمینه برای قبولی در کنکور فراهم نگردید و ناگزیر در مهر همان سال به خدمت
سربازی اعزام شدم . ناگفته نماند که در آن هنگام اینجانب اولین فرد دیپلمه روستا
محسوب میشدم .
جهت گذراندن دورهی آموزشی سپاهدانش در شهر گرگان مشغول خدمت شدم و هنوز 2 هفته ازخدمت نگذشته بود که طی برگزاری آزمون جهت آموزش مخصوص دیپلم وظیفهها به پادگان فرح آباد تهران انتقال یافته و آموزش ابتدایی درجه داری طی یکماه به اتمام رسید و جهت اخذ درجه و تعیین رسته به لشگر 77 خراسان اعزام و دوره آموزشی درجه داران در مشهد انجام و نهایتاً بعنوان درجه دار در پادگان توپخانه لشگر 77 تا پایان خدمت ماندگار شدم .
پس ازاتمام خدمت نظام در مهر 1351 ابتدا در بانک کشاورزی آمل بصورت روزمزد مشغول به کار شدم . اما هنوز کارم وارد شش ماه نشده بود که بدلیل عدم نیاز بانک بیکار گردیده و بعد از 5 ماه بیکاری در شهریور 1352 بصورت پیمانی به آموزگاری در روستای آهنگرکلا مشغول شدم . در بهمن 1352 در آزمون وزارت کشاورزی شرکت نموده و پس از قبولی در رشته حسابداری اداره کشاورزی بهشهر ، رسماً به استخدام وزارت کشاورزی نائل شدم . در سال 1353 شرائط ازدواج با صبیه حاج سید تقی رضایی دیوکلایی فراهم شد و دوسال بعد در سال 1355 با سمت مسئول حسابداری به اداره کشاورزی آمل انتقال یافتم . و جای بسی خرسندی که سی سال خدمتم همراه با رضایتمندی مسئولین ومردم در آبان 1380 پایان یافت
هرچند در ماههای پایانی خدمتم دچار بیماری قلبی شده و تاکنون با اتکاء به دارو و درمان بهبودی فراهم میباشد ولیکن این موجب نگردید تا پس از بازنشستگی خانهنشین شوم و با اینکه علاوه بر حقوق بازنشستگی برخوردار از مالکیت زمین کشاورزی و منفعت آن میباشم و به اندازه مکفی تأمین میباشم ، اما بصورت تفننی و غیر رسمی مشغول خرید و فروش حق العملکاری برنج میباشم و شکر خدا زندگیام در کنار خانواده که متشکل از دو دختر و یک پسر با تحصیلات عالیه میباشد ، به خیر و خوشی و بر وفق مراد طی میشود . وتنها آرزویم سلامتی و عاقبتبهخیری خودم و خانواده و موفقیت و اشتغال و سر و سامان گرفتن فرزندانم میباشد . و همواره بابت نعمات خداداده شاکر و جهت رفتگان خانواده طلب آمرزش و رحمت دارم .