ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
گویا دنیا غریب تر از آنست که ما را شناختی نسبت به آن باشد . امروز در حال بررسی کامنتهای وبلاگ بودم که با کامنت خصوصی آقای حنظله رمضانی مواجه شدم . همینکه نظر را خواندم سرم داغ شد . برایم قابل باور نبود که در دهمین روز فوت کربلایی مصیب ، یکی دیگر از اهالی نجیب و ساکت غیاثکلا چشمان مشتاق اهالی و فرزندان و بستگان را از دیدن خویش محروم سازد و در این ماه خاص از سر سفره ضیافت الهی برخاسته و به سراپردهی کرامت و رحمت حقتعالی رهسپار شود .
و غریبتر از دنیا ، ما اهالی دنیا هستیم که در عصر سرعت ارتباطات ، خبر فوت مرحوم حاج حسین سیفی را با تآخیر بیش از یکروز میشنویم .
مقارن بودن درگذشت این دو راحل رمضان ، مرا به یاد قرابت سببی آنها انداخت . زیرا مرحوم حاج حسین سیفی عموی همسر مرحوم کربلایی مصیب حسینی بود .
مرحوم حاج حسین سیفی ، بزرگ خاندان سیفی با سنی بیش از نود سال ، آخرین فرزند پدرش سیفاله محسوب میشد . برادرانش غلام و عبداله و خواهرانش زینب و ربابه سالها پیش سر به تیره تراب نهادهاند.
وی یکساله بود که پدرش سیف اله و مادرش معصومه جهت رهایی از ظلم و فشار ارباب (بابا خان نوری) از بهیکلا (مجاور کمانگرکلای قدیم) به غیاثکلا مهاجرت نمودند تا در پناه دایی معصومه یعنی کربلاییحاج آقا به زندگی آرام و عاری از جور ارباب دست یابند .
نه ماه قبل وقتی در محضر این "کهنه سوار روزگار و مسنترین فرد این دیار" زانو زدم تا خاطراتی از گذشته و گذشتگان غیاثکلا برایم نقل کند . با هیجان خاصی از مهربانی و کرامت کربلایی حاج آقا خرقهپوش (پدر شیخ محمود) سخن میگفت و چنان در این شیفتگی ذوب شده بود که تمامی مجال این مصاحبه اختصاص به آن یافت و متاسفانه جمع آوری اطلاعات بیشتر میسر نگردید .
مرحوم حاج حسین سیفی ضمن اینکه آرام و ساکت بوده و چندان در اجتماع حضور نداشت ، لیکن در تمام امور خیریه و مراسم مذهبی و اجتماعی و سوگواریهای ائمه اطهار مشارکت فعالانه داشت .
درگذشت این عاشق اهلبیت خاصه سالار شهیدان را به اهالی غیاثکلا و بازماندگان و بستگان بویژه فرزندانش آقای طالب آزادوار و آقای حسن آزادوار تسلیت عرض نموده و حشر او را با همنامش جضرت سیدالشهدا مسئلت داریم .