در پست قبل (خاطرات ورزشی 3 ) ، بعد از مشاهده والیبال نوجوانان و جوانان نوپای غیاثکلا و مشارکت در بازی آنها و گفتگو با بازیکنان و شنیدن درد دلهایشان ، متوجه شدم که عدهای دیگر از جوانان غیاثکلا از دوسال پیش تا کنون با بازی فوتسال ارتباط مستقیم داشته و علیرغم مشکلات و دشواریهایی که با آن مواجه هستند ، صبح هر جمعه را به این امر اختصاص دادهاند .
این گروه ازجوانان با اینکه همه در یک مکان ساکن نیستند تا هر جمعه به راحتی بتوانند گردهم جمع شده و به ورزش بپردازند ، ولی باز علیرغم مشکلات با اراده و اشتیاق بس ستودنی و ضمن رعایت صرفه و صلاح مادی ، بگونهای برنامهریزی نمودهاند تا از مکانهای مختلف ( آمل - غیاثکلا - طولهسرا و....) به مکان ثالثی همچون مرزنگو که دارای سالن ارزانتر (نسبت به آمل و دابودشت ) میباشد عزیمت نموده و با یکساعت و نیم بازی و ورزش مفید ، خستگی و ملالت روحی و عاطفی خویش را التیام بخشند .
خوشبختانه برای اینجانب توفیق حاصل شد تا در روز جمعه دوازدهم خرداد ، در اجتماع گرم و صمیمی این گروه حضور داشته باشم و از نزدیک علاوه بر لمس مشکلات و مسائلی که با آن روبرو هستند ، از میزان مهارت و تسلط شان در این رشته ورزشی نیز وقوف یابم .
و البته من هم همانند مهندس محمدتقیغیاثی که چند ماه قبل بهمراه پسر ارشدش علی در بازی فوتسال این جوانان شرکت داشت ، آرزو کردم کاش اینچنین سالن و سولهای در زمین کاله غیاثکلا نیز ساخته میشد تا جوانان هر هفته مجبور نباشند با تحمل زحمت و مشقت ، چهار ساعت وقت خود را بخاطر یکساعت و نیم بازی مصروف نمایند .
باسر علیپور - نعمت حسینیان
عارف شیرویی - شمسالدّین غیاثی
جاویدعباسپور - فریدالدّین غیاثی - بهروز علیپور - نیما غیاثی - فاضل اسماعیلزاده - ابراهیم غیاثی
کمیل بزرگی - عارف شیرویی - بهروز علیپور - فاضل اسماعیلزاده - مصطفی غیاثی
سالن سرپوشیده مجتمع ورزشی روستای مرزنگو از ساعت نهونیم تا یازده صبح هر جمعه بمیزان یکساعت و نیم با مبلغ 130000 ریال در اجاره تیم فوتبال جوانان غیاثکلا میباشد .
ترکیب اولیه بازیکنان فوتسال منحصر به 10 نفر از جوانان غیاثکلا بود که برای تکمیل نفرات جهت یک بازی معمول و متداول ، تعدادی از جوانان فامیل نیز به آن اضافه شدند .البته گاهی بعضی از جوانان غیاثکلا در تعدادی از جلسات بطور پراکنده حضور دارند .
ترکیب 10 نفری جوانان غیاثکلا که از ابتدا بطور ثابت تشکیل دهنده تیم فوتسال میباشند عبارتند از :
1- شمسالدّین عیاثی 2-بهزاد علیپور 3- کریم علیپور 4- فریدالدّین غیاثی
5- نعمت حسینیان 6- یاسر علیپور 7- میثم علیپور 8- مصطفی غیاثی
9- محمدعلی علیزاده 10- مقداد علیپور
دیگر جوانانی که غیاثکلایی نبوده ولی از اعضای ثابت تیم میباشند عبارتند از :
1- جاوید عباسپور 2- عارف شیرویی
سایر جوانانی که گاهی اوقات به این گروه 12 نفری ثابت اضافه میشوند عبارتند از :
1- فاضل اسماعیل زاده 2- علی عباسپور 3- کمیل بزرگی 4- ابراهیم غیاثی
5- پیمان علیزاده 6- احمد آزادوار 7- نبی اله خرسندی 8-حبیب اله خرسندی
پر واضح است که شرح و بیان کاملتر از چگونگی و اوضاع فوتسال ، میبایست توسط بازیکنان اصلی تیم (که خوشبختانه بعضی از آنها نویسنده این وبلاگ نیز میباشند) صورت پذیرد . و شایسته است هر هفته هم گزارشی از ورزش خودشان یعنی فوتسال و هم گزارش از سایر ورزشهایی که در روستا و یا توسط اهالی روستا انجام میپذیرد همراه با عکس و مصاحبه در این وبلاگ یا سایر وبلاگهای وابسته ( مثل غیاثکلا نیوز ) ارائه نمایند .
ذیلاً عکسهایی که از بازی فوتسال روز جمعه 12 خرداد گرفته شده است مشاهده فرمائید .
یاسر علیپور- شمسالدّین غیاثی
بهروز علیپور - یاسر علیپور - نگارنده
ابراهیم غیاثی (دروازه بان)
عارف شیرویی - کمیل بزرگی - فاضل اسماعیلزاده - یاسر علیپور
محمدرضا غیاثی دروازهبان 50 ساله (نویسنده)
دو هفته قبل غروب پنجشنبه یازدهم خرداد به اتفاق خانواده و 3 تن از پسرانم ، وارد غیاثکلا شدم . چون شب جمعه بود مستقیم به سمت آرامگاه نرگس رفتیم تا ثوابی از زیارت اهل قبور بهره گیریم . به محض ورود به قبرستان چشم ما به عدهای نوجوان غیاثکلایی افتاد که در قسمت جنوبی گورستان مشغول بازی والیبال بودند. بعد از خواندن فاتحه ، به صحنه بازی نزدیکتر شدیم و ضمن تماشای والیبال با بازیکنان آشنا شده و با ایشان به گپ و گفت پرداخته و اندک زمانی نیز در بازیشان مشارکت نمودیم ، لطفاً شرح و تصویر این گفتگو را ذیلاً پیگیری فرمائید .
بعد از اینکه از آنها جدا شدیم و داخل اتومبیل نشستیم ، همه تخت تأثیر این دیدار و گفتگو بودیم ، در این وضعیت زبان دو فرزندم که در آمل سکونت دارند نیز به گلایه و شکایت و درددل کردن باز شد و در خصوص مشکلات فوتسالی که هر هفته صبح جمعه به اتفاق چندتن از جوانان لیسانس و فوق لیسانس و دانشجوی غیاثکلا در مکانی دور از غیاثکلا برگزار مینمایند سخن گفتند . متعاقب آن مقرر شد تا اینجانب شخصاً در مکان فوتسال حضور یافته و از نزدیک ضمن تماشای بازی آنها ، از مشکلات آنها نیز آگاه شوم .
از آنجا که زمان مقرّر برای بازی فوتسال ساعت نه و نیم صبح جمعه (فردای همانروز) در سالن ورزشی روستای مرزنگو بود لذا نیاز به صبر و تحمل زیادی برای گذشت زمان نبود .
بالاخره آنروز شب ، و آنشب نیز صبح شد . و طی هماهنگی مجددی که مابین بازیکنان فوتسال (که بعضی در غیاثکلا و بعضی در آمل و یکنفر نیز در طولهسرا ساکن بودند) صورت گرفت ، سرانجام گروه رآس ساعت 9/5 در مکان اشاره شده ( سالن سرپوشیده مجتمع ورزشی مرزنگو ) حضور یافته و همچون روال گذشته به بازی مشغول شدند .
شرح و توصیف بازی فوتسال جوانان غیاثکلا در پست و نوشتار بعدی تقدیم میگردد .
اکنون مطالبی چند از والیبال نوجوانان غیاثکلا به استحضار میرساند :
یکی از بازیکنان (آقای مهدیغیاثی فرزند علیمحمد غیاثی) ، نظر ما را به تور والیبال که همه جایش پاره شده بود و بیشتر از صدجای آن گره خورده بود ، جلب نمود .
آقای وحید رمضانی (فرزند قاسم رمضانی شعبانی) با دلخوری زیر لب زمزمه کرد "از ماست که برماست" ، من که تصور میکردم این گفتهاش شاید حکایت از بی توجهی مسئولان ورزشی شهرستان آمل داشته باشد . گفتم به کدام اداره و سازمان مراجعه کردید . در پاسخ گفت نه منظورم پسر عموهایم هستند که سالها در مقام دهیاری و شورای روستا ، هیچ کمکی به ورزش روستا نکرده و جوانان و نوجوانان را فراموش کردهاند .
آقای سعید رمضانی (برادرِ وحید) در تائید حرف برادرش ، سری تکان داد و گفت کسانیکه امروز در جایگاه مسئولیت این روستا نشستهاند روزی خود ورزشکار و با همین مشکلات روبرو بودهاند ، پس باید بهتر ما را درک کنند و برای ما امکانات فراهم کنند .
آقایان میلاد و علیرضا رمضانی (فرزندان اصغر رمضانی شعبانی) ، با اشاره به اینکه مکان سکونتشان شمال غیاثکلا در جوار کاله میباشد اظهار داشتند: برای ما رمضانیهایِ شعبانیتبار که تعدادمان زیاد است خیلی خیلی راحتتر است تا به کاله که بسیار به ما نزدیک است برویم و نخواهیم اینقدر راه را طی کنیم تا به قبرستان (واقع در جنوب غیاثکلا) بیائیم . ولی چه کنیم که زمین کاله سالهاست که بی استفاده افتاده و همین زمین میتواند با هزینهی کمی برای بازی فوتبال و والیبال روبراه و آماده شود که متاسفانه کسی به فکر نیست .
آقای مهدی حسینزاده (فرزند قابیل) با بغض فرو خوردهای ، فقط به پای برهنه خودش اشارهای کرد و دیگر هیچ نگفت .
و برادرش آقای سلیمان حسینزاده ، بجز خندهای تلختر از زهر ، پیام بهتری نداشت تا عنوان کند .
آقای مظاهر محمدی (فرزند رمضان محمدی) زبان در کام گرفت و با فشار محکم به توپی که در دستانش داشت به ما فهماند که تنها امکاناتشان همین توپ است و بس .
آقای رضا اسماعیلی (فرزند حیدر و نوهی الهقلی) زیر بار غصه کمرشکنی که در دل داشت تاب ایستادن نیافت و بجای پاسخ به دوربین ، سرش را چرخاند تا اشک حلقه شده در چشمانش از دید دوربین پنهان بماند .
آقای پارسا سیفی (فرزندحبیب سیفی) ، از غیظ محرومیتهایی که سر راه ورزش داشتند ، چارهای جز گره کردن مشت خود نداشت و در همانحال نگاه شماتتبار خود را به دوربین دوخت .
نهایتاً (آقای چنگیز یا عرفان افراسیابی) کم سنترین بازیکن گروه نوجوانان غیاثکلا ، با مقایسه والیبال خودشان نسبت به والیبال سه سال پیش جوانان این روستا که داییاش (آقای تقی علیزاده ) در آن بازی میکرد و از نعمت لباس ورزشی و مکان بهتری برای بازی برخوردار بودند آرزو میکرد تا روند قهقرایی ورزش غیاثکلا ، جایش را به رشد و شکوفایی بدهد و سال به سال اوضاع بهتر از قبل شود .
سال تولّدم در شناسنامه ، اول خرداد 1340 شمسی میباشد ولیکن مرقومه پدرم در حاشیهی صفحهاولقرآن ، گویای بدنیا آمدنم در سهشنبه بیست و هفتم ربیع الاول 1382 قمری برابر با ششم شهریور 1341 شمسی میباشد .
اگر چه من بر خلاف تمامی برادران وخواهرانم که در قم بدنیا آمدهاند استثنائاً در یک کیلومتری غیاثکلا یعنی روستای بینمد ، زاده شدم ولیکن بهمراه آنان در قم رشد و نمو نمودهام .
بهجز سه ماه تابستان و دیگر ایام تعطیل ، که با جمع خانواده مهمان بستگان در غیاثکلا و بینمد میشدیم ، بقیه سال را در قم میگدراندم و طبیعتاً وقتی در قم بودم با شرائط و اوضاع جاری قم همراه و همگام بودم . یکی از آن شرائط و مناسبات مسئله بازی و سرگرمی من در قم بود که متفاوت از بازی و سرگرمیهایی بود که به هنگام حضور در روستا داشتم .
طی سالهای 1349 تا 1354 بازیهای من و همسالانم در قم بیشتر برگرفته از رشتههای ورزشی مرسوم در بین جوانان بزرگسال { مانند فوتبال ، والیبال ، دوچرخهسواری ، شوتیکضرب ، روپایی ، مچلبازی با توپ ، توپ مرّه (چوب مرّه ) ، هفتسنگ } بود و بندرت سراغ بازیهای ( قایم باشک ، الک دولک ، پر یا پوچ ، نونبیار کبابببر ، گرگم به هوا ، تیله بازی و.......) میرفتیم .
ولی هر بار که به روستای غیاثکلا میآمدم به اقتضای همبازی شدن با همسالانم از بازیهای ورزشی با توپ محروم بودم . زیرا در روستای غیاثکلا تا قبل از سال 1355 خورشیدی از توپ و بازی با توپ که شکل وشمایل و رنگ و بوی ورزشهای رسمی داشته باشد خبری نبود .
اگر گفته شود که در غیاثکلا متولدین قبل از 1338 هرگز توفیق تجربه بازیهای با توپ را نداشتند ، اصلاً گزاف نگفتهاند . (مگر تعداد معدودی که بعدها با مهاجرت به شهرها و یا با همبازی شدن با نسلهای پس از خود آنرا تجربه کرده باشند) .
اگر باور ندارید میتوانید از متعلّقین به آن نسل بخصوص تحصیلکردگانش که شهر را دیده بودند و در آن تحصیل نموده بودند (مانند عباسعلی علیزاده ، حسن محمدی ، رجب رمضانی ، غلامرضا رمضانی ، رحیم علیپور ، مرحوم اصغر تقی پور ، عزّتاله علیزاده ، و..... ) بپرسید . (البته از این نسل علیرضا رمضانی بعدها وقتی در کارحانه نخاسترچ قم بود والیبال را تجربه کرد) .
تا قبل از سال 1355 شمسی ، همسالان من ( یعنی متولدین 1340 و بعد از آن ) به تبعیت از نسل پیشین خود با توپ و بازیهای مربوط به آن بیگانه بودند و غیر از آببازی (حوضی) که قرابتی با ورزش شنا داشت و بعضاً کشتی و اسب سواری که نوعی ورزش محسوب میشدند ، اغلب مبادرت به بازیهایی مینمودند که سنخیتی با ورزشهای رسمی رایج در کشور نداشت . بعنوان نمونه میتوان از بازیهای زیر نام برد :
آغوزکا (گردو بازی) - سنگکا (یهقل دوقل) - تیشله بازی - چشبیتهکا (قایم باشک) - پا بازی ( روپایی با تکه ای پشم گوسفند ) - اسب کا ( سوار بر چوبی که مابین دو پا قرار میگرفت ) - کلنگ بازی - چلیک بازی (الک دولک ) - و ...........
من هروقت به روستا میآمدم ضمن لذّت بردن از این بازیها ، دلم برای بازیهای ورزشی مثل فوتبال تنگ میشد و آرزو میکردم که کاش توان آنرا داشتم تا این بازی جذاب را به روستا بیاورم و همسالانم را با آن آشنا نمایم . ولی از آنجا که روستائیان بدلیل نداشتن رادیو و عدم ارتباط با اینگونه مظاهر شهری ، حتی با نام فوتبال بیگانه بودند امکان آشنا نمودن همسالان با بازیای که اصلاً آنرا ندیده بودند و نام آنرا نشنیده بودند وجود نداشت .
تا اینکه در تابستان 1355 به محض رسیدن به روستا سراغ بچهها را گرفتم که در کمال ناباوری شنیدم که میگفتند رفتند کاله فوتفال(فوتبال) بازی کنند .
غرق حیرت و خوشحالی ، با شتاب به سمت کاله دویدم و منظرهای جالب و زیبا دیدم . نوجوان چهارده و پانزده ساله را دیدم که با پای برهنه (بدون کفش و پاپوش) و بدن لخت (بدون پیراهن وتنپوش ) ، بعضی با شورت ماماندوز ( تنکه ) و بعض با پیژامهای که پاچهاش را تا بالای زانو جمع کرده بودند ، عرقریزان و پرسروصدا ، سراسیمه توپ بادی غیر استانداردی را دنبال میکردند .
از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم از اینکه میدیدم نسلی از جوانان نوپا ، خارج از حصار پیروی از جوانان کهنهکار ( یعنی نسل پیشتر از خود ) ، یکی از رایجترین ورزشهای کشور را به روستا وارد نمودند و با ناچیزترین امکانات ( یک توپ بادی بچگانه ) در زمین ناهموار و نا مطلوب کاله ، بعنوان احیاءکنندهگان فوتبال در غیاثکلا ، نام خویش را بر صحیفه ذهن و جریده دلهای اهالی روستا ثبت نمودند .
شایسته است که من نیز تا آنجا که ذهنم یاری میکند به پاس بنیانگذاری ورزش فوتبال در غیاثکلا ، نام آنها را در این صفحه ،درج نمایم .
1- جواد ( محسن ) غیاثی
2- اصغر خاکی (اصغر جال)
3- ابراهیم ( امید ) علیزاده
4- عابد ( زین العابدین ) غیاثی
6- اکبر جال
7- شهید سیداحمد (سیدجعفر) کریمیان
8- شهید جمالالدّین غیاثی
9- کاظم جالی
10- کمال قاسمی
11- نورعلی خرسندی
13- شهید عیسی محمدی
14- احمد تبخال
تابستان آن سال (1355 شمسی) هر روزه دو ساعت مانده به غروب ، جوانان در کنار سایر بازیها و سرگرمیهای خویش بطور جدی به فوتبال میپرداختند .
در حالیکه زمینبازی ایشان ، قطعهزمینی در منتهیالیه جناح غربی کاله بود که با تمام ناهمواریش ، نسبت به سایر قسمتهای کاله کمی هموارتر مینمود .
هیچکدام از بازیکنان دارای لباس ورزشی نبوده و اکثراً هنگام بازی از طرف بالاتنه لخت بوده و تنها پوشش آنها شورت پارچه ای ننهدوز بود . توپ بازیشان پلاستیکی بادی و بسیار معمولی بود که بعضی وقتها آنقدر کم باد میشد که بهنگام دریبل زیر پا گیر میکرد . قابل توجه اینکه هیچکدام از بازیکنان کفش نداشتند و با پای برهنه بازی میکردند .
این بازیکنان نه تنها مشوقی نداشتند بلکه برخی اوقات با موانع و مخالفتهایی از طرف صاحبان چهارپایانی که در کاله چرا میکردند نیز روبرو میشدند .
در تابستان آن سال پای بازیکنان تازهکار به توپ آشنا شده بود و بازیشان آنقدر قوام یافته بود که بتوانند بطور مطلوب فوتبال قابل قبولی ارائه نمایند .
آن تابستان تمام شد و من به قم برگشتم و بقیه نیز با شروع مهر به درس و مدرسه پیوستند . و بدین شکل بازی فوتبال تا تابستان بعدی تعطیل شد .
تعطیلات نوروز سال 1356 شمسی ، سفری به غیاثکلا داشتم ، خوشبختانه در همان چند روز تعطیل ، بازی فوتبال برقرار بود با این تفاوت که بر تعداد بازیکنان افزوده و اوضاع کفش و توپ برای بازیکنان روبراه شده بود . و حتی جهت تسطیح زمین و کاشت دروازه چوبی بدون تور ، برای سه ماه تابستانی که پیشرو داشتند برنامهریزی و تصمیمگیری شد .
این امر موجب گشت تا نقشه هایی نیز در ذهن من پرورانده شود . و وقتی از سفر نوروزی به قم برگشتم با اندوخته توجیبیام که از محل شهریه طلبگیام در مدرسه حقانی حاصل شده بود وسایلی تهیه کردم تا با آن ، شرائط لازم برای تشکیل دو تیم مستقل و رسمی بوجود آید تا با اتکاء به آن انگیزه فوتبال حرفهای در جوانان غیاثکلا تقویت شود و بازی فوتبال به ورزش فوتبال تبدیل شود .
لذا برهمین اساس ، دو تیم آریا و مهر و هر تیم متشکل از 7 نفر تشکیل شد . اصغر خاکی(جال) بعنوان کاپیتان تیم آریا و جواد(محسن) غیاثی بعنوان کاپیتان تیم مهر برگزیده شدند . ترتیبی اتخاذ شد که هرتیم علاوه بر دروازهبان دارای دونفر دفاع و دونفر وسط و دونفر حمله باشد . برای هر بازیکن کارت شناسایی صادر شده و جایگاه وی در کارت بر اساس مهارت و استعدادش مشخص شده بود . من اغلب دروازهبان تیم مهر بودم و بعضی وقتها نقش دفاع را بعهده میگرفتم .
هر روز عصرانه طی دوساعت ، بطور جدّی دو مرحله مسابقه مابین این دو تیم محلی برقرار میشد . این مسابقات مستمر و متوالی ، برای آمادهسازی و افزایش سطح مهارت دو تیم آنقدر موثر بود که جوانان غیاثکلا به آنچنان اعتمادبهنفسی دست یافتند که جهت رویارویی و مسابقه با بازیکنان حرفهای تیم دیوکلا (قائمیه فعلی) پروا ننموده و با شهامت به مصاف آنها رفتند . هر چند در مقابل تیم دیوکلا شکست را پذیرفتند ولی در مقابل تیمهای بینمد و جالیکلا و کمانگرکلا و ... پیروزمندانه زمین بازی را ترک مینمودند .
به هر تقدیر تابستان 1356 شمسی گذشت و چون از دیماه 1356 کشور دستخوش انقلاب شد لذا در تابستان سال بعد (1357 شمسی) ، ورزش فوتبال در غیاثکلا از رونق افتاد و جوانان توفیق بازی مداوم را از دست داد و متاسفانه این نسل چون در گیر مسائل و هیجانات انقلاب و بعد از انقلاب شد دیگر نتوانست بطور منسجم و تشکیلاتی در قالب تیم رسمی به فوتبال بپردازد .
اما گروههای دیگر از نوجوانان و جوانان ، یکی پس از دیگری ، این ورزش را فعال نگهداشته و نگذاشتند چراغ آن خاموش شود و برای اینکه زمین کاله از طرف مالکان زمینهای کشاورزی همجوار کاله ، بیشتر و بیشتر مورد تجاوز و تعرض قرار نگیرد با کمکهای مالی خیرین و همت جوانان ، دور زمین فنسکشی شد .
خوشبختانه طی جند سال اخیر تاکنون ، گروههای مختلفی از جوانان و نوجوانان با اندک امکانات موجود ، علاوه بر ورزش فوتبال ورزش فوتسال و والیبال را نیز احیاء نموده و با تحمل سختیها و صعوبت فراوان اوقات فراغت خویش را به آن اختصاص دادهاند .