ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
از طرفی تقریباً نیمی از اهالی غیاثکلا ، کسانی هستند که اجدادشان سالها پس از بوجود آمدن روستا در آن سکنی گزیدند و همانطور که در کثرت نفرات نسل خویش موثر بودهاند در رشد و توسعه من نیز دخیل بوده اند . با این اوصاف درحال حاضر اینان نه تنها مهاجر محسوب نشده بلکه بدون هیچ تفاوتی همچون سه تیره از ساکنان موصوف در نوشتارهای قبلی ، غیاثکلایی محسوب میشوند .
لیکن ضرورت ردیابی ریشه و اجداد این گروه از ساکنان غیاثکلا ، ایجاب مینماید تا از ایشان باعنوان مهاجرین یاد شود .
اصولا و معمولا شروع مهاجرت به روستاها را ، میتوان به سالهای بعد از 1298 قمری ( 1260خورشیدی) نسبت داد . زیرا طی این سالها اربابان بر روستاها حاکمیت داشتند و رعیتهایی که از ظلم و جور خانها به تنگ می آمدند مخفیانه به روستاهای دوردست و یا همجوار (که تحت تصرف ارباب دیگر بود) نقلمکان میکردند .
ازآنجا که غیاثکلا در بنبست واقع بود و از طرفی برخوردار از آب و آبگیر و زمینها و جنگلهای حاصلخیر بکر و کشت نشده بود . و همچنین وجود افراد فرهیخته در ان که موجب محدودیت سلطه ارباب و عواملش میشد ، همه و همه باعث گرایش و التجاء رعایای فراری به این روستا میگردید .
با بررسی سوابق مهاجرین غیاثکلا ، قدمت و سابقهی سه تیرهی ( خرسندی ، مهدوی و شعبانی ) نشانگر این مطلب است که جدّ بزرگ این دو تیره قبل از ایجاد نظام ارباب رعیتی در غیاثکلا ، وارد خاک این قریه شده اند .
بدینترتیب که اولین مهاجر به خاک غیاثکلا ، جدّ بزرگ (خرسندیها و مهدویها) ، بنام عیسی ( مشهور به ملّاعیسی اردبیلی) میباشد . وی بهمراه پدرش از اردبیل هجرت نموده و در این مکان سکنی گزیده بود . پدرش فردی بود که آشنایی نسبی در زمینه طبابت سنّتی بخصوص معالجه از طریق ادعیه و دفع چشمزخم و رفع طلسم و جادو داشت . کرامات جزئی و گره گشاییهایی در اینگونه موارد که از ایشان نقل شده است را اگر با شایعه متواری بودنش بیامیزیم ، اینگونه استنباط میشود که پدر ملاعیسی ، از دراویش فراری اردبیل بوده است که شهر به شهر و روستا به روستا سفر نموده و در هر کدام از این منزلگاهها ایامی چند به کار پرداخته و روزگار گذران نموده تا اینکه از روستای پرت و بنبست غیاثکلا سر درآورده و چون بزرگان و ریشسفیدان این محل را درویش زاده و درویش صفت یافت ، در این روستا رحل اقامت گذاشت و یا عطف به شایعه متواری بودن بدلیل قتل اینگونه حدس زده شود که آدم ملایی چون او ، ظلم ارباب محل را بر نتافته (اردبیل سالها جلوتر از مازندران تحت نظام ارباب رعیتی بوده است ) و طی نزاع و جدال ، ناخواسته قتلی مرتکب شده و فرار را بر قرار ترجیح دهد و نهایتاً از این دیار سر درآورده و در آن پناه گرفته و در همین مکان فرزندش عیسی را طوری بزرگ نماید که تقریباً از سواد و مهارتهای خودش برخوردار باشد . بعدها ملاعیسی با یک دختر از اهالی روستا ازدواج مینماید و صاحب دو فرزند بنامهای ابراهیم و مهدی میشود تا فرزندش ابراهیم بتواند تشکیل دهنده دودهی خرسندیها ، و فرزندش مهدی نیز تشکیل دهنده دودهی مهدویها شود .
دوّمین مهاجر به غیاثکلا ، قبل از نظام ارباب و رعیتی ، فردی بنام مرتضی مشهور به باباکاسهگر بود . نامبرده در اصل اهل شهمیرزاد سمنان بود ولی در علمدار بابل سکونت داشت و به اقتضای شغلش که کاسهگری بود در روستاهای اطراف بابل دورهگردی میکرد . روزی گذر نامبرده به غیاثکلا می افتد و آبادانی بکر و بلاصاحب این روستا او را وسوسه مینماید که به قصد کشاورزی در این قریه ، شغل خویش واگذارد و دورهگردی رها کند و کاسهگری را منحصر ومحدود نماید و به اتفاق همسرش ، علمدار بابل را ترک نماید و در غیاثکلا سکونت یابد و اراضی آباد آنرا به مزرعه کشت برنج تحت مالکیت خود تبدیل نماید . لذا در فاصله 150 متری خانههای مسکونی این روستا داخل درختان شبهجنگلی حاشیه شمالی ، کلبهای بنا کرد که ایجاد آن باعث بوجود آمدن محلهای بنام "کاسهگرمحله" شد که نام آن (یعنی کاسکه مله ) تا سالها پیش بر زبان قدیمیهای روستا ، جاری بود . از آنجا که بابا کاسهگر اولاد نداشت و سالها با تلاش خویش به تنهایی موفق گشت تا صاحب قابل توجهی زمین کشاورزی شود . بنابراین به قصد احیاء زمین بیشتر و برای خلاصی از تنهایی ، خواهر و داماد خود رمضان را از سوادکوه به غیاثکلا کشاند و در " کاسکه مله " اسکان داد .
رمضان ( شوهرخواهر باباکاسهگر) ، دارای سه پسر بنامهای ( ابراهیم - حسین - اکبر ) شد که ابناء ابراهیم تشکیلدهندهی دودهی رمضانی(مشهور به شعبانی) و ابناء حسین و اکبر هرکدام جداگانه تشکیلدهنده دو گروه از دودهی شعبانی شدند . البته رمضان دختری بنام گلنساء داشت که همسر "سیدمحمدهاشمی" و مادر (سیده شیرین و سیده آسیه و سیده زهرا و سیده بیگم هاشمی) بوده است .
در نوشتارهای بعدی بترتیب اسامی ابناء تیرههای (خرسندی و مهدوی - رمضانی و شعبانی ) تشریح و تبیین خواهد شد .