ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
من هر وقت که از درشتگویی و یا بیهودهرانی احدی از آحاد روستا ، که در مورد خدمتگزاران و علاقهمندان به غیاثکلا روا میدارند ، دلخور و عصبانی میشوم و یا به هر دلیل از بیتفاوتی و گریزپذیری بعضی از اهالی غمگین میشوم ، به کنه این شعر سعدی پی میبرم که میگوید :
«به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل»
و همچنین به این باور میرسم که :
«آدم بهتر است عشق بورزد و ببازد تا اینکه هرگز عشق نورزیده باشد» .
و سالهاست وقتی در شرائط فوق قرار میگرم ، دقیقاً به یاد واحد ( یعنی آقای عبدالعلی غیاثی یا همان عبدالواحد ) میافتم .
عبدالواحد یا همان واحد را اکثراً به اسم و قیافه میشناسند ، تکدانه محل است و بمثابه نامش ، واحد است و همتا ندارد . هیچ کاری در محل نیست ، که ردپایی از دخالت و کمک او در آن دیده نشود .
رک و بی پرده بگویم : غیاثکلا از زمان ایجادش تا کنون ، آدمهای همه کارهی بیکاره مثل من کم ندیده است ولی بیکارهی همهکاره مثل واحد ، شاید کمتر دیده باشد .
اگر بگویم هر اقدام ریز و درشتی که در محل انجام شده و میشود ، بدون ایفاگری نقشی از واحد نبوده و نیست ، نه گزاف گفتهام و نه غلو کردهام .
همه اینها به کنار ، بی ادعایی این فرد منو کشته ، اصلاً به خاطر نمیاره که جه کارهایی کرده و یادش نمیمونه که جه کارها داره میکنه ، تا بخواهد ادعایی مطرح بکنه .
بالاتر از اینها ، در مقابل اینهمه کار بیادعا ، یه تشکر خشک و خالی که ازش نمیشه هیچ ، بلکه در مقابل هر کدوم از اون کارها ، کلّی حرف کلفت هم نثارش میکنند . ولی همین بازندهی میادین کار ، به دل نمیگیره ، و باز برای انجام کار و کارهای بعدی اگه نفر اول نباشه ، نفر آخرهم نیست . یعنی اینکه همیشه توی صحنه هست و مثل بعضی وجیهالملههای محترم امّا بیخاصیت محل نیست که کناری بنشیند و پز بی نقص بودن بدهد و نقش برنده بودن خودش را به نمایش بگذارد.
آخ که خیلی خیلی غیظم میگیره ، از اون کسایی که مینشینند تو حاشیه و سر سوزن ذوقی ندارند و کوچکترین تلاش و کمکی نمیکنند و زرت و زرت ایده و نظر بی ارزش و توخالی ارائه میدهند و برای خودنمایی و خودآرایی روحی خودشون ، بادی به غبغب میاندازند و سربهسر آدمای ارزشی و مخلص و شیدایی محل (که عاشقانه خدمتکردن توی خونِ شون جوش میزنه و هویت وجودیشون از همین شیفتگیها معنی پیدا میکنه)، میگذارند .
آری شاید عبدالواحد نیز مثل خیلی از بازندگان عرصه عشق و خدمتگزاری به روستا ، بقول سعدی گاهی به ره بادیه برود ، اما خوشا به حالش که از نشستن باطل و باطل نشستن مبرا و پاکدامن است.
بگذارید اینقدر طفره نروم و حرف نگو را واضح و شفاف بگویم :
جانا سخن از زبان ما میگویی....
شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند...
عشق بورز به آن ها که دلت را شکستند...
دعا کن برای آن ها که نفرینت کردند/ درخت باش در غم تبر ها!
بهار شو و بخند...که خدا هنوز آن بالاست..
سلام
عده ای در روستا به دنبال حاشیه سازی و جوسازی و فتنه به دنبال از راه خارج کردن مرد همیشه در صحنه روستا هستند که ما این توطئه را خنثی خواهیم کرد به کور چشم دشمنان این مرد همیشه در صحنه روستا و حتما تا پای جانمان همایتش میکنیم و خواهیم کرد این را دشمنان عبدالواحد مرد همیشه در صحنه روستا بدانند
همچنان واحد