دومین
تحصیلکرده و عالم روستای غیاثکلا ، کربلایی شیخ محمود غیاثی بود . وی در
سال 1273 شمسی متولد شد و تا سن 10 سالگی قرآن و خزائن را نزد پدرش
(کربلایی حاجیآقا) و جوهری و نصاب والصبیان را نزد مکتبخانههای روستا
فرا گرفت و به بارفروش (بابل) اعزام گشت.
در مدرسه کاظم بیگ بارفروش ، جامع المقدمات و ادبیات عرب را نزد ابوالقاسم هلیدشتی
و ملارجبعلی سوادکوهی آلاشتی آموخت و دروس فقه و اصول فقه (تا بخشی از
رسائل) را نزد اساتید و اعاظم بارفروش همچون شیخ کبیر ، شیخ محمدصالح علامه
، شیخ محمد حسین شریعتمدار ، سیداحمد استادزاده ، شیخ ولی اله مدرس و سیدحسن مقدسی ، تلمذ
نمود . وی همزمان و همراه (آیه اله کوهستانی ، شیخ محمد مهدی انوری ،
سیدحسن استادزاده ، شیخ علی موحد ، سیدمحمدمحقق ، شیخ محمدعلی طبرستانی)
نزد این اساتید تحصیل علم میکرد .
شیخ
محمود پس از 7 سال
تحصیل در بارفروش در سال 1290 شمسی(زمان سلطنت احمد شاه) به تهران عزیمت
نمود . وی در حوزه علمیه سیدنصرالدین (خیابان خیام ) اقامت گزیده و علاوه
بر کسب فیض از محضر اساتید این مدرسه از اساتید مدارس مروی و سپهسالار نیز
بهره مند میگردید . شیخ محمود طی 4 سال تحصیل در تهران ، کتاب قوانین و
بابهای مختلف رسائل و مکاسب و کفایه را نزد اساتیدبرجسته آنروز همچون شیخ
محمد همدانی ، شیخ عبدالنبی نوری ، میرزا باقر و میرزا مهدی آشتیانی و
همچنین میرزا حسن کرمانشاهی فراگرفت . با شروع جنگ جهانی اول در مرداد 1293
شمسی و اعلام بیطرفی احمد شاه ( آبان 1293 شمسی) چون ایران مرکز تاخت و
تاز آلمان و انگلیس و عثمانی قرار گرفت دچار قحطی ارزاق و بحران و گرسنگی
شد و لذا حوزه ها از فعالیت ساقط شدند و شیخ محمود ناگزیر در سال 1394 به
غیاثکلا بازگشت و پس از چندی با جهان (دختر آقابرار غیاث) ازدواج نمود . وی
چون هنوز بخشهایی از مکاسب و کفایه را نخوانده بود لذا طاقت نیاورد و با
اینکه دارای همسر و فرزند بود بصورت مجردانه برای تکمیل مکاسب و کفایه به
بارفروش (بابل فعلی) رفت و طی سه سال اقامت ، پس از اتمام دوره سطح به
روستا برگشت . در آن هنگام ( سال 1298 شمسی ) وی سکینه 3 ساله را داشت که
صاحب پسری بنام ابوالقاسم شد . ابوالقاسم دوساله بود که شیخ محمود همسرش
جهان را از دست داد و ناگزیر در سال 1300 شمسی ، با شیرین دختر سید آقاجان
بینمدی ازدواج کرد . وی زمانیکه از همسر جدید نیز دارای فرزندان دیگری شده
بود ، پسرش ابوالقاسم را در سن یازده سالگی جهت تحصیل علوم دینی به
بارفروش فرستاد . ایوالقاسم یکسال در بارفروش مانده بود که در سال 1311
شمسی بفرمان رضاشاه بارفروش به بابل تغییر نام یافت . او دوسال دیگر نیز
در مدرسه صدر بابل تحصیل نمود ، و تازه سیوطی را به اتمام رسانده بود که
علیرغم علاقمندیاش به تحصیل ، بدلیل سختگیری رضاخان بر حوزه های علمیه و
روحانیت و همچنین شرائط نامساعد مالی ، ناچار به ترک تحصیل شد . البته بعد
از گذشت چهار سال که شرائط مالی شیخ محمود تقریباً بهبود یافته بود مصمم
شد تا آرزوی خویش را در طلبه نمودن فرزند دیگرش برآورده نماید و لذا ازمیان
سه پسر دیگرش ( غلامعلی و ولیاله و قربانعلی ) سومی را که در
سن 8 سالگی در مقایسه با دو برادر دیگر به خواندن قرآن و خزائن و جوهری
مسلط تر بود ، جهت تحصیل به حوزه بابل فرستاد تا ادامه دهندهی راه نیمه
تمامش باشد .
شیخ
محمود با از دست دادن پدرش ( کربلایی
حاجیآقا ) در سال 1312 شمسی ، بعنوان بزرگ محل برخوردار از نفوذ و اعتبار
بسیار زیادی در میان اهالی روستا بود و ازآنجا که همچون شیخ الاسلامهای
زمان صفویه ( مثل مجلسی و میرداماد) به امور دیوانی و ثبت قباله املاک ،
ازدواج و اوقاف میپرداخت و او همچنین به صدور قبوض و حوالهجات
ناشی از انتقال اموال و دارائیها و مساعده و وام و دادوستدهای فیمابین
اربابان با همدیگر و با رعیتهای آنها مبادرت مینمود و در این رهگذر رضایت
رعیت را شرط اصلی برای اقدام میدانست و در اصل و فرع اینگونه بده بستانها
دخالت نمیکرد . و لذا در بین روستاهای دابو و دیفری مراجعین و مشتری بسیار
داشت و شهرت وی تا کوهپایههای کجور انتشار یافته بود و برای امضاء و مهر
ایشان اعتبار علیحدهای قائل بودند .
در سال 1305 که
صدور شناسنامه برای اولین بار از طرف رضاشاه در دستور کار قرارگرفت ، صدور
شناسنامه در روستاهای آمل در سال 1308 به مرحله اقدام رسید و شیخ محمود ،
نام خانوادگی "خرقهپوش " را مناسب موقعیت خویش نمیدانست و لذا نام فهیمی
را به مأمور ثبت سجل پیشنهاد داد . مامور ثبت سهجلدی (سجل) چون از وی
بزرگتر و پر نفوذتر در روستا نشان نیافت نام غیاثکلا را برازنده وی دید و
فامیلی " غیاثی " را برای وی و منسوبین وی تسجیل نمود .
شیخ محمود توفیق نیافت
تا بر فراز منبر خطابه بخواند و لیکن تمام منبریها به انتخاب و دعوت ایشان
قدم به روستا میگذاشتند . او حتی از اقامه نماز جماعت خودداری میکرد و فقط
به اقامه نماز عید فطر و نماز میّت اکتفا مینمود . نماز فطر در غیاثکلا
اقامه میشد و سران و اهالی سایر روستاها نیز بمنظور اقامه نماز به این
روستا میآمدند و نهار روز فطر را در منزل شیخ محمود میماندند .
اسناد
و سیاهههای ملکی و عقدنکاح توسط شیخ محمود با کارمزد دو ریال کتابت میشد و
سپس جهت ثبت به دفاتر رسمی قائمی رزکناری در امیرکلا و یا مشکاة در آمل و
یا افضلی در فریدونکنار ارسال میگردید و نصف کارمزد معادل یک ریال حق ثبت
به این دفاتر تعلق میگرفت . شیخ محمود با توجه به موقعیت و پایگاهی که در
این زمینه داشت هرگز خود را به داشتن دفتر رسمی و وابستگی به اوقاف و دولت
نیالود . و همواره مستقل عمل میکرد .
حق الزحمه صدور قبض و
حواله جهت ارباب ، بصورت نقدی نبوده بلکه طی معافیت از مالیات یک هکتار
زمین اربابی نزد شیخ محمود تهاتر میگردید .
شیخ محمود تا سال 1353 شمسی حیات داشت و به سبب اشتهارش در بلاد ( آمل ، بابل ، امیرکلا ،
بهنمیر
، جویبار ، بابلسر ، فریدونکنار ، محمود آباد) و بدلیل شهرت فرزندش
آیتاله شیخ علی غیاثی در سطح مازندران ، تا هفتم فوت شیخ محمود از اقصی
نقاط مازندران علماء و فضلاء و روحانیون ، گروه به گروه و دسته به دسته به
غیاثکلا میآمدند و هر روز مجالس روضهخوانی متعدد توسط آنان برقرار بود.
از آنجا که پیکر شیخ محمود در مکان سقانفار شخصی این خاندان واقع در
قبرستان روستای بینمد دفن شده است لذا مراسم هفت در مسجد همان روستا
برگزار شد .
لازم به ذکراست که چون مادر شیخ محمود ( ننه یزرگ
) ، اهل روستای بینمد بود و این روستا مدفن پدر و مادر و فرزندشیخ
محمود(غلامعلی) نیز بوده است بنابراین شیخ محمود و همسرش شیرین سخایی نیز در
این روستا بخاک سپرده شدهاند .