سایت روستای غیاثکلا

سایت روستای غیاثکلا

پایگاه اینترنتی روستای غیاثکلا دابو از توابع آمل - مازندران
سایت روستای غیاثکلا

سایت روستای غیاثکلا

پایگاه اینترنتی روستای غیاثکلا دابو از توابع آمل - مازندران

نجوا با همدم دیرینه

من سالهاست از زمانیکه مادرم در اسفند ماه سال 1375 به دیار باقی شتافت ، به این ماه و اموری که در این ماه واقع میشود ناخودآگاه توجه و حساسیت بیشتری از خود بروز میدهم تا آنجا که به این باور رسیده‌ام که ماه اسفند ، ماه رویدادهای ریز و درشتی است که مقرر بود طی یکسال انجام پذیرد ولی چون فرصت حاصل نشده ، با شتاب و عجله در این آخرین ماه سال به وقوع می‌پیوندد . مسائلی که اسفند سال جاری ، ظرف ایجاد آن بود نه تنها این باور را مستحکم‌تر نمود بلکه استثنایی بودن اسفند 91 را در تاریخجه غیاثکلا به ثبت رساند . 

درگذشت سه تن از بانوان غیاثکلا و وصلت سه زوج از چهار خانواده غیاثکلا و زیارکلا و آمیخته شدن مراسم ترحیم و ازدواج و حضور صاحبان عزا در مراسم جشن عروسی از موارد نادر و بی‌سابقه‌ای است که کمتر مشاهده آن تحقق می‌یابد .

اینجانب امکان حضور در مجالس ترحیم حاجیه صغری و حاجیه زبیده را نداشتم با اینکه شرکت در مراسم حاجیه صغری رمضانی (که فقط دختر عمه ما محسوب نمیشد بلکه قبل از فوت عمه بزرگ ( یعنی سکینه عمه ) بعنوان اولین و بزرگترین نوه‌ی شیخ محمود مورد احترام و علاقه شیخ محمود و فرزندان او قرار داشت و بعد از فوت سکینه عمه به عنوان عمه ما تلقی میگردید) ، از مهمترین ضرورتها بود ولی علیرغم تلاش فراوان متاسفانه شرائط مقتضی نشد .

از آنجا که عزیمت به مازندران برای روز 28 اسفند از خیلی وقت پیش برنامه‌ریزی شده بود و از طرفی مراسم هفتم درگذشت مرحومه فاطمه زهرا غیاثی نیز در این روز منعقد شده بود لذا امکان شرکت در مراسم ایجاد شد. 

وقتی در مسجد جهت قرائت فاتحه الکتاب حضور یافتم فرصتی پیش آمد تا عرض تسلیتی خدمت بازماندگان دو مرحومه تازه گذشته (حاجیه صغری مضانی و حاجیه زبیده تبخال ) داشته باشم و لیکن توفیق دیدن حاج مرتضی جال (شوهر مرحومه حاجیه صغری ) برایم مقدور نشد .

از مسجد جهت رفتن به آمگاه نرگس خارج شدم . یکه و تنها از خلوت کوچه های غیاثکلا گذشتم و به قبرستان رسیدم . در قبرستان شاهد منظره‌ای دیدنی شدم که هرگز فکرش را نمیکردم .

هیچکس در قبرستان نبود و حاج مرتضی جال کنار مزار همسر خود دو دست خویش بر سنگ قبر یله کرده بود و با خیال حضور همسر فقیده‌اش نجوای عاشقانه داشت و بی همدمی خویش را به سوگ نشسته بود .