مطلب زیر توسط آقای بهروز (کریم) علیپور ارسال گردیده است
چند وقت قبل آقای حمیدحسینزاده مطلبی را با عنوان پیشنهاد ایجاد صندوق در روستا گذاشتند که مورد توافق برخی از دوستان قرار گرفت . البته از دوستان خواسته شد که پیشنهادها و انتقادات خود را در این مورد بیان کنند که متاسفانه دوستان تنها به موافق بودن اکتفا کردند . چند روزی گذشت و بنده با آقای حسینزاده حضوری درباره این موضوع و اهداف و برنامه های صندوق و چگونگی شکل گیری آن صحبت کردیم و در نهایت مبلغی را به عنوان شروع به کار صندوق پرداخت کردیم و اینجانب مطلبی را با عنوان شروع به کار صندوق در وبلاگ درج نموده و از دوستانی که خواهان سهیم شدن در این کار بودند تقاضای همکاری نمودیم . چند روزی گذشت و متاسفانه تنها تعداد کمی از دوستان در این کار با ما سهیم شدند .
طی این روزها آقای حسین زاده تلاشهای خود را برای بیشتر شدن اعضای صندوق انجام دادند اما توفیقی حاصل نشد .
ماه محرم و ایام سوگواری امام حسین(ع) فرا رسید و آقای حسینزاده همچنان تلاشهای خود را برای شکل گیری این کار معنوی انجام میدادند وبه لطف خدای متعال و قرار گرفتن در این ماه عزیز "که زمان بالیدن است و نه نالیدن"(که به فال نیک می گیریم) توانستند موافقت اعضای شورا و دهیار جوان روستا برای برگزاری جلسهای با حضور اهالی محترم روستا (اعلان دعوت عمومی در مسجد چند روز قبل از سه شنبه) در روز سهشنبه را بگیرند .اما متاسفانه فقط با حضور 15 نفر این جلسه برگزار شد اما استارت این کار خورد و کار صندوق برای شکلگیری عملا آغاز شد .
شرکت کنندگان در این جلسه آقایان حمیدحسینزاده ، بهروز علیپور ، شمسالدّین غیاثی ، علیمحمد غیاثی ، عیسی شعبانی ، نادعلی محمدی ، محمدعلی رمضانی ، جواد جالی ، ایمان قاسمی ، مجید(حسین) نیکپور ، یونس فرجی ، حاج آقاحسین غیاثی ، نبیاله غیاثی و ... در این جلسه آقای حسینزاده اهداف صندوق را تشریح کردند و از منافع اخروی و دنیوی صحبت نمودند بعضی دوستان هم نظراتی را بیان کردند و بعضی ها هم انتقادهایی به این صندوق داشتند در نهایت به این نتیجه رسیدیم که این کار مثبت در روستا شکل گیرد و همه در راستای انجام این مهم تلاش کنیم و افراد صاحب نظر را با خود همراه نمائیم. در پایان جلسه مقرر شد تا جلسهای که با حضور حقوقدانان و افراد صاحب نظر روستا برگزار میشود اساسنامهای برای این صندوق نوشته شود. آقای حسینزاده و دوستان دیگر از قبیل شمسالدّین و خودم در این روزهای عزاداری تک تک و جدا جدا با حقوقدانان و افرادهای صاحبنظر و ذینفوذ در بین شهر (از اهالی روستا که در ادارات هستند) و مسولین و حتی کسانی که در این کار( ngo) در یک شکل دیگر مشارکت داشتند و .. صحبتهای لازم را انجام دادند و این مهم دستگیر اعضا یا بهتر بگویم حمایتکنندگان یا همراهان این صندوق که خواهان شکلگیری و به سرانجام رساندن این حرکت خیر هستند ، شد که این کار از جزئیات و زوایای بسیار برخوردار بوده و یا شاید مسایل حقوقی بسیار ریز داشته باشد. به عنوان مثال: چه کسی نیازمند شناخته میشود؟ اگر در روستا چند نیازمند وجود داشته باشد اولویت با کیست؟ چه کسانی اولویت را تعین میکند؟ آیا تصمیمگیری سلیقهای نمیشود؟ پس از اینکه نیازمندان مشکلاتشان رفع یا کاهش پیدا کرد و نیازمندی وجود ندارد آیا صندوق باید منتظر نیازمند دیگری باشد یا هدفش ریشه کن کردن آن است؟ آیا صندوق در فاز درامد زایی وارد شود یا ..؟ آیا بلاعوض کمک کند یا.. (به قول بعضیها آیا ماهی بدهد یا ماهیگیری یاد بدهد) و سوالهای از این قبیل ....در نهایت از شرکتکنندگان در جلسه مبلغی به عنوان عضویت یا همکاری کردن در این کار در جلسات بعدی در صندوق، دریافت و اسامی آنان نیز ثبت شد. که پس از صحبت قرار شد با کمک دوستان صاحب نظر در تمام زمینه ها یک جلسه ای تشکیل شود و اساسنامه نوشته شود تا همه با خیال راحت در کار خیر سهیم شوند. از این رو ما تا مدتی که این افراد را بتوانیم در کنار یکدیگر قرار دهیم به مشاوره کردن به شما افراد دیگر نیازمندیم تا با دیدی روشنتر قدم در این راه نهیم.
اسامی اشخاصی که آقای حسینزاده با تکتک آنها صحبت کرده و آمادگی خود را برای عضویت در صندوق اعلام نمودند عبارتند از :
۱) حمید حسین زاده
۲) بهروز علیپور
۳) شمس الدین غیاثی
۴) ایمان قاسمی
۵) عیسی شعبانی
۶) یونس فرجی
۷) رضا حسین زاده
۸) نبی اله غیاثی
۹) نادعلی محمدی
۱۰) احسان غیاثی
۱۱) حاج آقا حسین غیاثی
۱۲) حمزه رمضانی
۱۳) حبیب اله رمضانی
۱۴) ابراهیم غیاثی
۱۵) محمد علی رمضانی
۱۶) علیمحمد غیاثی
۱۷) عبدالواحد غیاثی
۱۸) مجید نیکپور
۱۹) حنظله رمضانی
۲۰) محمد علیزاده
۲۱) فردین رمضانی
۲۲) علی فرجی
۲۳) یاسر علیپور
۲۴) نبی اله خرسندی
۲۵) محسن کریمیان
۲۶) جابر تقی پور
۲۷) فریدالدین غیاثی
۲۸) غیاث الدین غیاثی
۲۹) نورعلی تقی زاده
۳۰) غلامرضا حسینی
۳۱) جماالدین غیاثی
۳۲) مهدی علی پور
۳۳) محمد تقی غیاثی
۳۴) حسین محمدی
۳۵) محسن محمدی
۳۶) عسگری جال
تا الان 36 نفر ثبت شده که 7 نفر هنوز مبلغی پرداخت نکردند و جمع مبلغ دریافت شده 1940000 ریال میباشد.
دوستانی که خواهان عضویت در صندوق هستند اما هنوز اهداف صندوق را بدرستی متوجه نشدند میتوانند با ارتباط تلفنی با آقای حسین زاده نسبت به اهداف صندوق مطلع شوند . در پایان از همه دوستان و هم محلی های عزیز و نویسندگان وبلاگ تقاضا داریم در هر کجای این کشور پهناور که هستند نظرات ، پیشنهادها و انتقادات خود را از طریق نظرات یا ایمیل hamidhosinzadeh@gmail.com به ما اعلام دارند و ما را در این کار یاری رسانند و با ما سهیم شوند .
آری آن روز نیم ساعت با او ، بی آنکه کلامی از وی و من صادر شود ، در گفتگو بودم . او غرق در خیالات و سکوت خویش به تمامی صورت ، زبان شده بود برای گفتن . و من تمام قامت گوش بودم با چشمان خویش میخکوب بر رخسار وی برای شنیدن ، و چه رسا و شیوا می شنیدم که میگفت هشتاد سال همه صداقت بودم و پاکی ، و هیچگاه خویشتن خویش ، برای تامین نیازهایم که به گستردگی دنیا بود نیالودم . و هرگز با اتکاء به مساعدت دیگران ، تن و جان خویش به فراغت و بیخیالی نیاسودم . خوب که اندیشیدم ، دریافتم که راستی و راستگویی از چهره اش ساطع است و به درستی که در لحظه به لحظه عمر خویش صالح بود و صالح زیست . هرچند که او در دوزخ دنیا ، بهشتی زیست و بهشتی به سرای اُخری پر کشید ، ولی خدایش را گواه میگیرم تا به جبران تمامی تنگناهایش ، از گستره رحمت خویش , صد چندان فراخی نصیبش نماید . آمین یا رب العالمین .
(شفیعی کدکنی)
ما میانسالان 50 سال به بالای غیاثکلا کودکیها ، عشقهای نوجوانی و جوانی ، خاطرات شیرین گذشته و ریشه خودمان را در روستایی گم کردهایم که اکنون دیگر هیچ کجایش مثل آنچه که بود نیست .
ما شاید به همراه آن درخت بزرگ و قطور واقع در بینمدرو و خانههای بزرگی که بر اساس همدلی و مهربانی آحاد یک خانوادهی بزرگ بنا شده بود و در زبان محلی به آن " گتهخنه " میگفتند ، همان خانههای بی در و دروازهی محصور شده با درختان و باغات و پرچین که راه عبورشان یک عدد " لوش " ناقابل بود و بس ، و نیز آب بندانهای متعدد داخل و کنارمحل مملو و پوشیده از درختان وحشی جنگلی و علفها و نیها و جر و جورهای گیاهی و رودخانهها و نهرهای پر آب با آبدنگهایش و همچنین کلیاها برای آیگیری و پخت نیشکر و بسیار موارد جذاب و دلربای دیگرش ، که الان به قصهها و خاطرات پدران غیاثکلا پیوسته است ، در درون خودی غریب از خود ، پوسیده و ویران شدهایم . وحیف و صد حیف که اینک هیچ کجای این روستا و حتی خود ما ، مثل دیروزش نیست . ولی مطمئن و امیدوار باشیم که :
روزگار ار آب جویی را به جویی باز برد
هم بجوی خویش باز آرد ز گشت روزگار
آری به حکم این دگرگشت روزگار ، خوشبختانه فرزندان همان پدران غیاثکلایی که آبادانی و حیات روستا از صدقهسر خون دل خوردنهای آنها برقرار بود ، امروز در اندیشه آبادانی و عزت و پویایی غیاثکلا ، دلسوزانه و عاشقانه اعتلا و رشد روستا را دنبال نموده و بی وقفه هر روز طرحی نو درانداخته و شوری نو برپا میکنند .
اما بپذیریم که زمانه و اقتضائات آن کاملاً فرق کرده و عوض شده است . امروزه اجرای هر ایدهای که موجد رشد و توسعه مادی و فرهنگی روستا باشد نیازمند پول و بودجه است و عملاً بدون پول امکان دستیابی به اهداف و برنامهها فراهم نخواهد گردید .
و خوب میدانیم که پول فقط در اختیار دو نسل از پدران قدیمیتر و قدیمی روستا میباشد که در شرائط کنونی بدلیل صعوبت اوضاع و مشکلات جورواجور و تنگدستی ، در بذل مال ، روحیه گذشته را ندارند و چندان همپای طرحها و ایدههای جوانان روستا (یعنی فرزندانشان) پای به عرصه نمیگذارند . البته هستند اعاظم و بزرگانی از این روستا که از دارایی و ثروت سرشارند و برای آتیهی فرزندان خویش نیز اموالی چشمگیر اندوختهاند ، ولی از بیم آنکه در رقابت و مسابقهی نامحسوس و ناپیدای تکاثر عقب بمانند ، مسئولیت خویش در قبال فرزندان و جوانان و آیندگان موطن و خاکشان را فراموش کردهاند و صرفاً وقف فرزند و خانوادهی خود شدهاند . و حتّی در این رهگذر ، نسبت به علقه و خواست قلبی فرزندان و خانوادهی خویش که بر محور عشق به غیاثکلا و اعتلای آن میگردد ، غفلت نموده و علیرغم میل عشیرهی خود ، بجای سرمایهگذاری برای شکوفایی غیاثکلا ، فقط و فقط بابت بهتر شدن وضعیت فعلی و آتی فرزندان خویش هزینه و سرمایهگذاری مینمایند .
و باز البته از حق نگذریم ، درست است که پدران پولدار غیاثکلا بهنگام دادن پول برای اجرای یک پروژه و یا ایجاد یک طرح فرهنگی و رفاهی ، هزار و یک دلیل و بهانه میآورند و آنقدر آسمون ریسمون میبافند که طرف را از اجرای طرح و پروژه پشیمان میکنند . اما همین متمولین روستا برای برپایی مراسم سرور ازدواج و یا مجالس عزای ارتحال منسوبین و نیز ضیافتهای دوستانه و سفرهای زیارتی و گشتها و پیکنیکهای تفریحی خویش و یا حتی فراتر برای دادن نذری و اطعام ایام سوگواری محبوبین اعتقادی و دادن هدایا و رونماهای خودنمایانهی خانوادگی و فامیلی ، بجای چک و چانه زدن ، مشتاقانه دسته چک خود را در آورده و مبلغی قابل توجه از موجودی حساب بانکی بخشش مینمایند .
این امر حکایت از آن دارد که پدران غیاثکلا آنقدرها هم درگیر خود نشدهاند و هنوز هم برای فراتر از خود نیز آمادگی خرج کردن و دست و دلبازی را دارند . و این خود فی ذاته بسیار خوب و ستودنی است . ولیکن اکثریت ایشان از اهداء مال برای توسعه و زیبایی موطن خود (غیاثکلا) شور و شوق لازم و کافی از خود بروز نمیدهند .
شاید دلیلش این باشد که به وضعیت کنونی روستا قانع بوده و بابت نیازها و حوائج حال و آینده ی آن دغدغهای ندارند . شاید به قول معروف آردهاشان را بیختهاند و الکهاشان را آویختهاند و دیگر روستا و آیندهی آن برایشان اهمیت ندارد .
ولی نه ، هرگز نه ، ابداً نه ،
مطمئن باشیم که ( پدران ، بزرگان ، متمولین ، فرهیختگان ، و چهره های شاخص) این روستا هرچند درغیاثکلا اقامت ندارند و درشهرهای دیگر سکنی دارند و لیکن عشقشان غیاثکلا است و جهت اعتلا و شکوفایی و رشد آن دغدغهی کافی دارند و اکنون که مدیریت و اداره غیاثکلا بدست جوانان پر انگیزه و خلاق روستا میباشد به فراخور نیازی که این جوانان برای اجرای یادواره شهداء و تاسیس نماد و تمثال آنها در میدان اصلی غیاثکلا دارند بودجه شایستهای فراهم خواهند نمود .