سایت روستای غیاثکلا

سایت روستای غیاثکلا

پایگاه اینترنتی روستای غیاثکلا دابو از توابع آمل - مازندران
سایت روستای غیاثکلا

سایت روستای غیاثکلا

پایگاه اینترنتی روستای غیاثکلا دابو از توابع آمل - مازندران

گام به گام تا برگزاری یادواره شهدای غیاثکلا - شکل گیری

روز شنبه دوم شهریور سال جاری , پیامکی از طرف آقای میثم(مقداد) علیپور که در حال گذران خدمت سربازی در شاهرود است ، به اینجانب رسید . مبنی بر اینکه جلسه ای در روز پنج شنبه هفتم شهریور برقرار است تا طی آن در خصوص برگزاری یادواره شهداء غیاثکلا تصمیم گیری شود . روز پنجشنبه 1392/6/7 جلسه با حضور آقایان (حاج حسن تقی‌زاده - جناب سرهنگ اسماعیل نوری‌زاده - سیدمحمود کریمیان - حاج نقی غیاثی) از طرف خانواده‌ی شهداء غیاثکلا - و فرمانده و اعضاء پایگاه بسیج حضرت کمیل غیاثکلا برادران ( روح اله غیاثی - میثم علیپور - یاسر علیپور ) و (حاج کاظم جالی و اینجانب محمدرضا غیاثی) بصورت متفرقه - و اعضاء شورای غیاثکلا ( برادر عیسی شعبانی - برادر علی‌محمد غیاثی - برادر نادعلی محمدی ) - و دهیار غیاثکلا مهندس محمدعلی رمضانی - و مدیر کانون فرهنگی و هنری احرارغیاثکلا مهندس جواد جالی ، در مسجد احرار غیاثکلا برگزار شد . در ابتدای شروع جلسه , برادر یاسر علیپور از طرف پایگاه بسیج ، ارتقاء دو تن از شهداء غیاثکلا ( شهید جمال‌الدین غیاثی و شهید سیدجعفر کریمیان ) به درجه سرداری را بشارت داد و سپس اظهار نمود که به میمنت سردار شدن این دو شهید ، مقرر شده است تا جهت تجلیل از هفت تن شهید غیاثکلا و دو تن از شهیدان زیارکلا ، یادواره‌ای مجلل برگزار شود . و سپس آن نشست را بعنوان اولین جلسه , از طرف ستاد برگزاری یادواره شهداء غیاثکلا و زیارکلا عنوان نمود و از جمیع نامبردگان فوق نیز بعنوان اعضاء ستاد یادواره شهدای این دو روستا یاد کرد . در آن جلسه قرار شد تا امور مربوط به پذیرایی مراسم یادواره اعم از چای و کیک و ناهار توسط حاج نقی غیاثی ( برادر شهید جمال‌الدین غیاثی ) مدیریت شود . و تهیه و تدارکات بخشی از مواد غذایی به حاج کاظم جالی سپرده شد . و اداره و چیدمان برنامه های مراسم و انتخاب سخنران و مداح و مجری به اینجانب واگذار شد . و نهایتاً سایر امور مربوط به برگزاری یادواره که در حقیقت مهمترین و اصلیترین امور میباشد ، مانند ( تهیه بنرهای متعدد و اطلاع رسانی و هماهنگی و تنظیم و تدارک تجهیزات صوتی و تصویری و هنری و فرهنگی و تبلیغی و رسانه‌ای و دکوربندی و آماده سازی فضای مراسم و تامین بودجه و نقدینگی) را ، پایگاه بسیج و کانون فرهنگی و هنری احرار و شورا و دهیار عهده‌‌دار گردید. مدعوین این یادواره بالغ بر 700 نفر و زمان آن از ساعت 10 صبح تا 13 بعدازظهر روز پنجشنبه سی‌ام آبان به صرف ناهار تعیین شد . همچنین مقرر گردید تا در حدفاصل سه ساعت معین شده ، برنامه‌های ( تلاوت قرآن - سرود ملی - خیر مقدم و خوش‌آمدگویی - شعرخوانی - مداحی - کلیپ - غبارروبی مزار شهدا - روایت و خاطره گویی - سخنرانی - نماز جماعت - پذیرایی ناهار ) اجراء شود .

راه اندازی صندوق خیریه جوانان غیاثکلا

مطلب زیر توسط آقای بهروز (کریم) علیپور ارسال گردیده است 


چند وقت قبل آقای حمیدحسین‌زاده مطلبی را با عنوان پیشنهاد ایجاد صندوق در روستا گذاشتند که مورد توافق برخی از دوستان قرار گرفت . البته از دوستان خواسته شد که پیشنهادها و انتقادات خود را در این مورد بیان کنند که متاسفانه دوستان تنها به موافق بودن اکتفا کردند . چند روزی گذشت و بنده با آقای حسین‌زاده حضوری درباره این موضوع و اهداف و برنامه های صندوق و چگونگی شکل گیری آن صحبت کردیم و در نهایت مبلغی را به عنوان شروع به کار صندوق پرداخت کردیم و اینجانب مطلبی را با عنوان شروع به کار صندوق در وبلاگ درج نموده و از دوستانی که خواهان سهیم شدن در این کار بودند تقاضای همکاری نمودیم . چند روزی گذشت و متاسفانه تنها تعداد کمی از دوستان در این کار با ما سهیم شدند .

طی این روزها آقای حسین زاده تلاشهای خود را برای بیشتر شدن اعضای صندوق انجام دادند اما توفیقی حاصل نشد .

ماه محرم و ایام سوگواری امام حسین(ع) فرا رسید و آقای حسین‌زاده همچنان تلاشهای خود را برای شکل گیری این کار معنوی انجام می‌دادند وبه لطف خدای متعال و قرار گرفتن در این ماه عزیز "که زمان بالیدن است و نه نالیدن"(که به فال نیک می گیریم) توانستند موافقت اعضای شورا و دهیار جوان روستا برای برگزاری جلسه‌ای با حضور اهالی محترم روستا (اعلان دعوت عمومی در مسجد چند روز قبل از سه شنبه) در روز سه‌شنبه را بگیرند .اما متاسفانه فقط با حضور 15 نفر این جلسه برگزار شد اما استارت این کار خورد و کار صندوق برای شکل‌گیری عملا آغاز شد .

شرکت کنندگان در این جلسه آقایان حمیدحسین‌زاده ، بهروز علیپور ، شمس‌الدّین غیاثی ، علی‌محمد غیاثی ، عیسی شعبانی ، نادعلی محمدی ، محمدعلی رمضانی ، جواد جالی ، ایمان قاسمی ، مجید(حسین) نیکپور ، یونس فرجی ، حاج آقاحسین غیاثی ، نبی‌اله غیاثی و ... در این جلسه آقای حسین‌زاده اهداف صندوق را تشریح کردند و از منافع اخروی و دنیوی صحبت نمودند بعضی دوستان هم نظراتی را بیان کردند و بعضی ها هم انتقادهایی به این صندوق داشتند در نهایت به این نتیجه رسیدیم که این کار مثبت در روستا شکل گیرد و همه در راستای انجام این مهم تلاش کنیم و افراد صاحب نظر را با خود همراه نمائیم. در پایان جلسه مقرر شد تا جلسه‌ای که با حضور حقوق‌دانان و افراد صاحب نظر روستا برگزار می‌شود اساسنامه‌ای برای این صندوق نوشته شود. آقای حسین‌زاده و دوستان دیگر از قبیل شمس‌الدّین و خودم در این روزهای عزاداری تک تک و جدا جدا با حقوق‌دانان و افرادهای صاحبنظر و ذی‌نفوذ در بین شهر (از اهالی روستا که در ادارات هستند) و مسولین و حتی کسانی که در این کار( ngo) در یک شکل دیگر مشارکت داشتند و .. صحبت‌های لازم را انجام دادند و این مهم دستگیر اعضا یا بهتر بگویم حمایت‌کنندگان یا همراهان این صندوق که خواهان شکل‌گیری و به سرانجام رساندن این حرکت خیر هستند ، شد که این کار از جزئیات و زوایای بسیار برخوردار بوده و یا شاید مسایل حقوقی بسیار ریز داشته باشد. به عنوان مثال: چه کسی نیازمند شناخته می‌شود؟ اگر در روستا چند نیازمند وجود داشته باشد اولویت با کیست؟ چه کسانی اولویت را تعین میکند؟ آیا تصمیم‌گیری سلیقه‌ای نمی‌شود؟ پس از اینکه نیازمندان مشکلاتشان رفع یا کاهش پیدا کرد و نیازمندی وجود ندارد آیا صندوق باید منتظر نیازمند دیگری باشد یا هدفش ریشه کن کردن آن است؟ آیا صندوق در فاز درامد زایی وارد شود یا ..؟ آیا بلاعوض کمک کند یا.. (به قول بعضی‌ها آیا ماهی بدهد یا ماهی‌گیری یاد بدهد) و سوالهای از این قبیل ....در نهایت از شرکت‌کنندگان در جلسه مبلغی به عنوان عضویت یا همکاری کردن در این کار در جلسات بعدی در صندوق، دریافت و اسامی آنان نیز ثبت شد. که پس از صحبت قرار شد با کمک دوستان صاحب نظر در تمام زمینه ها یک جلسه ای تشکیل شود و اساسنامه نوشته شود تا همه با خیال راحت در کار خیر سهیم شوند. از این رو ما تا مدتی که این افراد را بتوانیم در کنار یکدیگر قرار دهیم به مشاوره کردن به شما افراد دیگر نیازمندیم تا با دیدی روشن‌تر قدم در این راه نهیم.

اسامی اشخاصی که آقای حسین‌زاده با تک‌تک آنها صحبت کرده و آمادگی خود را برای عضویت در صندوق اعلام نمودند عبارتند از :

۱) حمید حسین زاده

۲) بهروز علیپور

۳) شمس الدین غیاثی

۴) ایمان قاسمی

۵) عیسی شعبانی

۶) یونس فرجی

۷) رضا حسین زاده

۸) نبی اله غیاثی

۹) نادعلی محمدی

۱۰) احسان غیاثی

۱۱) حاج آقا حسین غیاثی

۱۲) حمزه رمضانی

۱۳) حبیب اله رمضانی

۱۴) ابراهیم غیاثی

۱۵) محمد علی رمضانی

۱۶) علیمحمد غیاثی

۱۷) عبدالواحد غیاثی

۱۸) مجید نیکپور

۱۹) حنظله رمضانی

۲۰) محمد علیزاده

۲۱) فردین رمضانی

۲۲) علی فرجی

۲۳) یاسر علیپور

۲۴) نبی اله خرسندی

۲۵) محسن کریمیان

۲۶) جابر تقی پور

۲۷) فریدالدین غیاثی

۲۸) غیاث الدین غیاثی

۲۹) نورعلی تقی زاده

۳۰) غلامرضا حسینی

۳۱) جماالدین غیاثی

۳۲) مهدی علی پور

۳۳) محمد تقی غیاثی

۳۴) حسین محمدی

۳۵) محسن محمدی

۳۶) عسگری جال


تا الان 36 نفر ثبت شده که 7 نفر هنوز مبلغی پرداخت نکردند و جمع مبلغ دریافت شده 1940000 ریال میباشد.

دوستانی که خواهان عضویت در صندوق هستند اما هنوز اهداف صندوق را بدرستی متوجه نشدند میتوانند با ارتباط تلفنی با آقای حسین زاده نسبت به اهداف صندوق مطلع شوند . در پایان از همه دوستان و هم محلی های عزیز و نویسندگان وبلاگ تقاضا داریم در هر کجای این کشور پهناور که هستند نظرات ، پیشنهادها و انتقادات خود را از طریق نظرات یا ایمیل hamidhosinzadeh@gmail.com به ما اعلام دارند و ما را در این کار یاری رسانند و با ما سهیم شوند .

سوگواری هفته اول محرم 92 در غیاثکلا

شش روز از محرم گذشته و هنوز هستند افرادی از اهالی غیاثکلا که توفیق حضور در روستا را نیافته‌اند و روز شماری می‌کنند تا با استفاده از تعطیلات تاسوعا و عاشورا در کنار هم محلی‌های خود به عزاداری برای سالار شهیدان بپردازند . هرجند اینجانب تاسوعا و عاشورای امسال را محروم از حضور در غیاثکلا هستم ولیکن بهمانگونه که از ابتدای محرم دل و جانم با عزاداران غیاثکلا بود و چگونگی حضور و اجرای برنامه‌ها را رصد میکردم ، بدون تردید در آن ایام نیز از راه دور طی شرکت در مراسم سوگواری عزاداران شهر مهاجران ، خاطره عزاداری هم محلیهای غیاثکلایی را زنده خواهم نمود . و اگر بهمانگونه که فرزندم شمس‌الدّین و آقای ابراهیم غیاثی گزارش و تصاویر مربوط به این شش روز عزاداری را فراهم و ارسال نموده و سبب ایجاد این نوشتار شدند ، امیدوارم بتوانم تصاویر و گزارشی از آن ایام نیز حاصل نمایم تا بلکه سابقه‌ای جدیدتر از سوگواری عاشورایی مردم غیاثکلا در این فضای مجازی ثبت و ضبط نمایم . البته امید و آرزو داشتم که هر شب یکی از نویسندگان وبلاگ غیاثکلا رپرتاژی از عزاداری مردم غیاثکلا تهیه و در وبلاگ پیاده نماید ، تا بلکه این اقدام  پیش‌درآمدی برای تهیه گزارش از مراسم یادبود شهدای غیاثکلا و زیارکلا ، که در پنج‌شنبه چهاردهم آذر ماه در مسجد احرار غیاثکلا برگزار میشود ، باشد . از آنجا که در سال جاری دوتن از شهدای غیاثکلا ( شهید جمال‌الدین غیاثی و شهید سیداحمد کریمیان) به درجه‌ی سرداری ارتقاء یافته‌اند لذا غیاثکلا افتخار میزبانی مراسم یادبود باشکوهی برای 9 تن شهید این دو روستا ، خواهد داشت . البته امیدوارم بزرگان محل با بذل مال جهت تامین مخارج این مراسم که 15 میلیون تومان برآورد شده است همچون گذشته ایفای نقش نموده و در ثواب آن سهیم باشند و نیز جوانان محل با مجاهدت و تلاش جسمی و همکاری فکری جهت برپایی هرچه باشکوهتر این مراسم کوشا باشند .       
پس از ذکر مقدمه و ابلاغ خبر فوق ، گزارش مختصری از عزاداری مردم غیاثکلا در هفته اول محرم تقدیم مینمایم .
همانطور که مستحضرید مراسم سوگواری ایام محرم ، هرساله در غیاثکلا با سبک و سیاق مخصوص به خویش برپا میشود . البته چارچوب و فهرست کلی برنامه‌ها در اکثر روستاهای مازندران یکسان و مشابه است ولیکن تقدم و تاخر برنامه‌ها باعث  میشود تا تفاوتهای شکلی در نحوه عزاداریهای روستاها در مقایسه باهم بوجود آید . با اینحال اصولا چینش اجرای برنامه‌ها در غیاثکلا هرساله یکسان و یکنواخت است . بدین ترتیب که گروه خاص و معدودی از غیاثکلایی‌ها ، عزاداری خویش را هر روز صبح در کسوت آشپری و تدارکات آغاز مینمایند . گروه آشپز با حضور در آشپزخانه و گروه تدارکات با عزیمت به آمل و تهیه مایحتاج برای طبخ غذا ، در سوگواری امام حسین مشارکت می‌نمایند . و همچنین همین دو گروه پس از نماز جماعت مغرب و عشاء به امامت آیت‌اله غیاثی ، در کنار سایر احاد اهالی که عزاداری‌شان از همین نماز آغاز میشود ، فصل جدیدی از سوگواری را از طریق توزیع و سرو شام به ظهور میرسانند .


http://mshgh1986.persiangig.com/image/IMG_2808.JPG

و هستند گروههای دیگری که پس از نماز جماعت با شرکت در مراسم موعظه و روضه و و مداحی و اطعام و سینه‌زنی تا ساعت 12 شب به عزاداری مشغولند . بدین ترتیب که بلافاصله بعد از اقامه نماز جماعت در مسجد احرار جمعیت به تکیه مجاور مسجد نقل مکان نموده و تقریباً هر کس با گروه دوستانه خویش ، در مکانهای تقریباً مشخص و از قبل تعیین شده جلوس کرده و از منبر و روضه‌ی آیت‌اله‌غیاثی که بمدت 45 دقیقه منعقد میباشد استفاده مینمایند .

http://mshgh1986.persiangig.com/image/IMG_2838.jpg
http://mshgh1986.persiangig.com/image/IMG_2846.JPG

بلافاصله پس از وعظ و روضه‌خوانی ، سفره شام و توزیع آن توسط جوانان غیور غیاثکلا که اکثراً عضو هیئت زنجیرزنی و سینه‌زنی میباشند گسترده و اطعام صورت می‌پذیرد  سپس مداحان پیشکسوت حاج رمضان علیزاده و حاج آقاحسین غیاثی در داخل تکیه به مداحی پرداخته و مختصری سینه‌زنی برای حضار داخل تکیه که شام میل فرموده‌اند اجراء می‌نمایند . تا در این فاصله جوانان خدمتگزاری که  دست اندرکار سرو و توزیع غذا در مراسم اطعام بودند ، بتوانند خود غذا صرف نموده و ظروف را شستشو نمایند .
http://mshgh1986.persiangig.com/image/IMG_2927.JPGhttp://mshgh1986.persiangig.com/image/IMG_2907.JPG

مداحی در داخل تکیه تا آنجا ادامه دارد که خدمات‌رسانی جوانان زحمتکش که ضمناً تشکل هیأت زنجیرزنی غیاثکلا نیز توسط این گروه میباشد ، تمام شود . آنگاه همین جوانان تلاشگر در حالیکه از مشقت خدمتگزاری خسته و کوفته میباشند ، به محوطه میدانگاهی بیرون تکیه رفته و در کنار طبّالان استقرار یافته و ابتدا جمله سوزناک حسینم وای حسینم وای را دم میگیرند تا اجتماع مردم داخل تکیه به محوطه بیرون تکیه راهی شوند . و آنگاه عاشقانه بمدت 3 ساعت زنجیر‌زنی مینمایند . سردسته و میاندار زنجیرزنان برادر هابیل حسین‌زاده (مشهور به قابیل) میباشد .

http://mshgh1986.persiangig.com/image/IMG_2935.JPG
http://mshgh1986.persiangig.com/image/IMG_2953.JPG
http://mshgh1986.persiangig.com/image/IMG_2961.JPG
http://mshgh1986.persiangig.com/image/IMG_2962.JPG

بهنگام زنجیرزنی جوانان ، سایر اهالی عزادار روستا که در مجلس وعظ و روضه و مداحی داخل تکیه شرکت داشته بودند در این هنگام گرداگرد زنجیرزنان از هر چهار سو ایستاده و ضمن نظاره به زنجیرزنی جوانان ، سینه میزنند .
شایان ذکر است که مرثیه‌خوانی برای مراسم زنجیرزنی ، بیشتر توسط جوانانی اجراء میشود که درحقیقت مرثیه خوانی را تحت رهنمود مداحان پیکسوت روستا همچون  (حاج رمضان علیزاده و حاج آقاحسین غیاثی ) مشق مینمایند .

http://mshgh1986.persiangig.com/image/IMG_2957.JPG
http://mshgh1986.persiangig.com/image/IMG_2975.JPG
http://mshgh1986.persiangig.com/image/IMG_2959.JPG

و البته در لابلای مرثیه‌خوانی جوانان بطور یک در میان ، مداحان و مرثیه خوانان قدیمی و باسابقه مانند حاج علی خانی(جال) و کربلایی عقیل قاسمی و حاج رسول غیاثی نیز به مرثیه‌خوانی میپردازند .

http://mshgh1986.persiangig.com/image/IMG_3001.JPG
http://mshgh1986.persiangig.com/image/IMG_2942.JPG

و در نهایت ذکر مصیبتی توسط حاج آقاحسین غیاثی به میان آمده و سرانجام با ذکر دعا و سلام مراسم زنجیرزنی پایان مییابد .

برای دیدن عکسهای بیشتر به ادامه مطلب مراجعه فرمائید .
 
ادامه مطلب ...

صالح غیاثکلا رخت بربست

چند ماه پیش توی مراسم ختم گوشه ی دنجی پیدا کرده بودم و مشتاقانه اهالی محل که دور تا دور مسجد احرار غیاثکلا نشسته بودند ، نظاره میکردم . پر واضح است برای غریب دور از وطنی چون من که فقط رخصت دارد سالی 3 الی 4 بار به روستا مراجعه نماید ، غنیمت پر بهایی است که جماعت هم محلی را اینگونه یکجا و کنار هم ببیند . از طرفی نشستن در حاشیه های خلوت مسجد این حُسن را دارد تا بطور تصادفی همنشین کسی شوی که بدلیل دوری و غرابت ، کمتر توفیق مصاحبتش حاصل مییشود . و زهی سعادت که آنروز و در آن لحظه بخت یارم شد و صالح عمو این پیر گوشه گیر وعزلت نشین غیاثکلا کنار من نشست .

او پس از نشستن و قرائت فاتحه با همان آرامش دائمی صرفاً جهت اجابت رسم تعارف ، سری تکان داد و بی آنکه دغدغه معارفه‌ی بیشتر از همجواران خویش داشته باشد ، سر به زیر افکند و به بیکرانگی سکوت همیشگی خویش پیوست . و من نیز در کنارش غرق همان سکوتی شدم که او را هشتاد سال مجذوب خویش کرده بود ، با این تفاوت که او چشم بر نقش قالی مسجد داشت و تار و پود فرش را میکاوید و من با چشم دوختن بر نقش و نگار پر رمز و راز شیارهای صورت وی ، تماشاگه عرش را می پائیدم . در آن لحظه حال عجیبی داشتم و سراسر وجودم چنان مجذوب چهره ی فرتوت این پیرمرد امّی و زحمتکش شده بود که در اعماق آن ، سیمای آشنای نیمایوشیج فرهیخته تجلی می‌نمود . هر بار که تلألوی دیدگانم ، چین و شیاری از پیشانی وی شکار می‌کرد ، آنچنان رازها و  و اسرار از مفاهیم رمز آلود سروده های نیما برایم گشوده می شد که تو گویی نقّال روزگار ، از قعر آن چین و چروکها ، اشعار نیما را یک به یک به تفسیر نشسته است :
نگر ، سالخورده ای قد شکسته   
دل به رنگی گریزان سپرده
در این معبر سرد و خلوت
بسان ساقه‌ی یک گیاهی فسرده
 می کند داستانی غم آور

کز همه گفته ، ناگفته مانده

 از دلی رفته دارد پیامی
پیام از خیالی پریشان
و درهم
ای وایِ من ، وایِ دل ، وایِ من
بینوا ، مضطرا ، قابل من
با همه خوبی و قدر و دعوی
ز تو آخر چه شد حاصل من
آخر ای بینوا دل ! چه دیدی

جز سر شکی به رخساره ی غم ؟
می توانستی ای دل ، رهیدن
گر نخوردی فریب زمانه
آنچه دیدی ، ز خود دیدی و بس
هر دمی یک ره و یک بهانه
با تو ام بود او را سازگاری
مبتلایی نیابد به از تو
مبتلایی که ماننده ی او
کس در این راه لغزان ندیده
آه که دیری است این قصه گویند
از بر شاخه مرغی پریده


آری آن روز نیم ساعت با او ، بی آنکه کلامی از وی و من صادر شود ، در گفتگو بودم . او غرق در خیالات و سکوت خویش به تمامی صورت ، زبان شده بود برای گفتن . و من تمام قامت گوش بودم با چشمان خویش میخکوب بر رخسار وی برای شنیدن ، و چه رسا و شیوا می شنیدم که میگفت هشتاد سال همه صداقت بودم و پاکی ، و هیچگاه خویشتن خویش ، برای تامین نیازهایم که به گستردگی دنیا بود نیالودم . و هرگز با اتکاء به مساعدت دیگران ، تن و جان خویش به فراغت و بیخیالی نیاسودم .    خوب که اندیشیدم ، دریافتم که راستی و راستگویی از چهره اش ساطع است و به درستی که در لحظه به لحظه عمر خویش صالح بود و صالح زیست . هرچند که او در دوزخ دنیا ، بهشتی زیست و بهشتی به سرای اُخری پر کشید ، ولی خدایش را گواه میگیرم تا به جبران تمامی تنگناهایش ، از گستره رحمت خویش , صد چندان فراخی نصیبش نماید . آمین یا رب العالمین . 

اینجانب این ضایعه دردناک را به غیاثکلا به خاطر از دست دادن صالح اش و به غیاثکلایی ها به خاطر از دست دادن عمویشان ، تسلیت عرض می نمایم .       

یادداشتی از سر دلواپسی

پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند// دیوار زندگی را زین  گونه یادگاران

این نغمه‌ی محبت  بعد از من و تو ماند // تا در زمانه باقی است آواز باد و باران   

(شفیعی کدکنی)

ما میانسالان 50 سال به بالای غیاثکلا کودکی‌ها ، عشق‌های نوجوانی و جوانی ، خاطرات شیرین گذشته و ریشه خودمان را در روستایی گم کرده‌ایم که اکنون دیگر هیچ کجایش مثل آنچه که بود نیست .

ما شاید به همراه آن درخت بزرگ و قطور واقع در بی‌نمدرو و خانه‌های بزرگی که بر اساس همدلی و مهربانی آحاد یک خانواده‌ی بزرگ بنا شده بود  و در زبان محلی به آن " گته‌خنه " می‌گفتند ، همان خانه‌های بی در و دروازه‌ی محصور شده با درختان و باغات و پرچین که راه عبورشان یک عدد  " لوش " ناقابل بود و بس ، و نیز آب بندان‌های متعدد داخل و کنارمحل مملو و پوشیده از درختان وحشی جنگلی و علفها و نی‌ها و جر و جورهای گیاهی و رودخانه‌ها و نهرهای پر آب با آبدنگهایش و همچنین کلیاها برای آیگیری و پخت نیشکر و بسیار موارد جذاب و دلربای دیگرش ، که الان به قصه‌ها و خاطرات پدران غیاثکلا پیوسته است ، در درون خودی غریب از خود ، پوسیده و ویران شده‌ایم . وحیف و صد حیف که اینک هیچ کجای این روستا و حتی خود ما ، مثل دیروزش نیست . ولی مطمئن و امیدوار باشیم که :

روزگار ار آب جویی را به جویی باز برد

هم بجوی خویش باز آرد ز گشت روزگار

آری به حکم این دگرگشت روزگار ، خوشبختانه فرزندان همان پدران غیاثکلایی که آبادانی و حیات روستا از صدقه‌سر خون‌ دل خوردنهای آنها برقرار بود ، امروز در اندیشه آبادانی و عزت و پویایی غیاثکلا ، دلسوزانه و عاشقانه اعتلا و رشد روستا را دنبال نموده و بی وقفه هر روز طرحی نو درانداخته و شوری نو برپا می‌کنند . 

اما بپذیریم که زمانه و اقتضائات آن کاملاً فرق کرده و عوض شده است . امروزه اجرای هر ایده‌ای که موجد رشد و توسعه مادی و فرهنگی روستا باشد نیازمند پول و بودجه است و عملاً بدون پول امکان دستیابی به اهداف و برنامه‌ها فراهم نخواهد گردید .

و خوب میدانیم که پول فقط در اختیار دو نسل از پدران قدیمی‌تر و قدیمی روستا میباشد که در شرائط کنونی بدلیل صعوبت اوضاع و مشکلات جورواجور و تنگدستی ، در بذل مال ، روحیه گذشته را ندارند و چندان همپای طرحها و ایده‌های جوانان روستا (یعنی فرزندانشان) پای به عرصه نمی‌گذارند . البته هستند اعاظم و بزرگانی از این روستا که از دارایی و ثروت سرشارند و برای آتیه‌ی فرزندان خویش نیز اموالی چشمگیر اندوخته‌اند ، ولی از بیم آنکه در رقابت و مسابقه‌ی نامحسوس و ناپیدای تکاثر عقب بمانند ، مسئولیت خویش در قبال فرزندان و جوانان و آیندگان موطن و خاکشان را فراموش کرده‌اند و صرفاً وقف فرزند و خانواده‌ی خود شده‌اند . و حتّی در این رهگذر ، نسبت به علقه و خواست قلبی فرزندان و خانواده‌ی خویش که بر محور عشق به غیاثکلا و اعتلای آن میگردد ، غفلت نموده و علیرغم میل عشیره‌ی خود ، بجای سرمایه‌گذاری برای شکوفایی غیاثکلا ، فقط و فقط بابت بهتر شدن وضعیت فعلی و آتی فرزندان خویش هزینه و سرمایه‌گذاری می‌نمایند .

و باز البته از حق نگذریم ، درست است که پدران پولدار غیاثکلا بهنگام دادن پول برای اجرای یک پروژه و یا ایجاد یک طرح فرهنگی و رفاهی ، هزار و یک دلیل و بهانه می‌آورند و آنقدر آسمون ریسمون می‌بافند که طرف را از اجرای طرح و پروژه پشیمان می‌کنند . اما  همین متمولین روستا برای برپایی مراسم سرور ازدواج و یا مجالس عزای ارتحال منسوبین و نیز ضیافتهای دوستانه و سفرهای زیارتی و گشتها و پیک‌نیکهای تفریحی خویش و یا حتی فراتر برای دادن نذری و اطعام ایام سوگواری محبوبین اعتقادی و دادن هدایا و رونماهای خودنمایانه‌ی خانوادگی و فامیلی ، بجای چک و چانه زدن ، مشتاقانه دسته چک خود را در آورده و مبلغی قابل توجه از موجودی حساب بانکی بخشش می‌نمایند .

این امر حکایت از آن دارد که پدران غیاثکلا آنقدرها هم درگیر خود نشده‌اند و هنوز هم برای فراتر از خود نیز آمادگی خرج کردن و دست و دلبازی را دارند . و این خود فی ذاته بسیار خوب و ستودنی است . ولیکن اکثریت ایشان از اهداء مال برای توسعه و زیبایی موطن خود (غیاثکلا) شور و شوق لازم و کافی از خود بروز نمی‌دهند .             

شاید دلیلش این باشد که به وضعیت کنونی روستا قانع بوده و بابت نیازها و حوائج حال و آینده ی آن دغدغه‌ای ندارند . شاید به قول معروف آردهاشان را بیخته‌اند و الکهاشان را آویخته‌اند و دیگر روستا و آینده‌ی آن برای‌شان اهمیت ندارد .

ولی نه ، هرگز نه ، ابداً نه ،

مطمئن باشیم که ( پدران ، بزرگان ، متمولین ، فرهیختگان ، و چهره های شاخص) این روستا هرچند درغیاثکلا اقامت ندارند و درشهرهای دیگر سکنی دارند و لیکن عشقشان غیاثکلا است و جهت اعتلا و شکوفایی و رشد آن دغدغه‌ی کافی دارند و اکنون که مدیریت و اداره غیاثکلا بدست جوانان پر انگیزه و خلاق روستا میباشد به فراخور نیازی که این جوانان برای اجرای یادواره شهداء و تاسیس نماد و تمثال آنها در میدان اصلی غیاثکلا دارند بودجه شایسته‌ای فراهم خواهند نمود .

و با این عمل خویش به فرزندان و جوانان خویش خواهند آموخت تا کمی از خرجهای تفریحی و تجملاتی و غیر ضرور خود بکاهند و آنرا برای فعال نمودن کانون فرهنگی و هنری احرار غیاثکلا صرف نموده تا قاطبه جوانان ساکن روستا که محروم از امکانات رایانه‌ای و اینترنت و همچنین محروم از مراکز پژوهشی و آموزشی و هنری میباشند ، بتوانند نیاز خود را از طریق کانون احرار مرتفع نمایند .