بالغ بر سه سال میشد که از میرزا ابراهیم و تدریساش درفضای زیر "سقّانفارمصیّبدایقلی" خبری نبود . و متولّدین 1328 تا 1333 که شاگردان وی بودند اکنون (سال 1342) درآمل تحصیل مینمودند .
اگرچه تحصیلات جدیده تحت نظام آموزشی سپاهیدانش ، بسیاری از متولّدین 1334 تا 1336 را به صحنه دبستان کشاند . لیکن مکتبخانه ملااسماعیل ازرونق نیفتاد وکودکان 5 و 6 ساله در آن مکتبخانه به آموزش علوم قدیمه مشغول بودند . و حتّی مابین سالهای 1347 تا 1349 بدلیل ایجاد وقفه و تعطیلی موقّّت ناشی ازعدم اعزام سپاهی دانش به غیاثکلا ، این مکتب خانه برای متولّدین 1338 تا 1342 بسیار فعّالتر نیز شد .
اوّلین نفری که بعنوان آموزگارسپاه دانشی به غیاثکلا وارد شد آقای علی نیکپور اهل اجبارکلا بود و چون هنوز دبستان و مدرسهای دراین روستا تأسیس نشده بود لذا در مکان تکیه ، کلاس برقرار میگردید و متولدین 1335 تا 1337 درآن تحصیل مینمودند .
نیکپور درمنزل آقای صادقعلی تقیزاده سکونت داشت و در مدّت دو سالی که خدمت سربازی خویش را طی مینمود ، مقدّمات ساخت مدرسه را در مکان فعلی ، فراهم نمود .
اولین گروهی که با سپاه دانش نیکپورتحصیل نمودند عبارتند از :
( محمّدآقا خرسندی(غیاثی) – عبدالعلی تقیزاده – عباسعلیعلیزاده و.....)
بعد از نیکپور فردی بنام "جوان نورس" اهل آذربایجان به تدریس پرداخت
و درمنزل مرحوم حسن محمدی سکونت یافت .
در دورۀ او با تکمیل شدن مدرسه ، کلاس درس به آنجا منتقل شد . و تبعاً محل سکونت آموزگاران نیز درمحلّ دبستان تعیین گردید . پس از ایشان همشهری و همزبانش داریوش علیپور سوّمین آموزگارسپاه دانشی این روستا بود وچون مابین او و یکی از اهالی من بنام حاج مرادمحمّدی(جالوی)، بدلیل تمکین نشدن تقاضای اسب از طرف داریوش ، مشاجره صورت گرفت و منتهی به محاکم انتظامی شد لذا روستای غیاثکلا بمدّت دو سال از داشتن سپاه دانش محروم بود و محصّلین و مشمولین تحصیل ناگزیر بودند در مدارس دیوکلا (قائمیه فعلی) و جالیکلا حضور یابند .
در سال تحصیلی 49-48 یکی ازاهالی این غیاثکلا بنام زینالعابدین قاسمی(غیاثی) موفق به اخذ دیپلم از قم گردید و بمنظور انجام خدمت نظام چون متأهل و دارای فرزند بود ، بعنوان نیروی سپاه دانش به زادگاه خویش اعزام شد .و با ورود ایشان ، مدرسۀ این روستا مجددأ فعّال گردید .بدین گونه که آقای جلالی (زادۀ کوهستان مازندران) سال اوّل خدمت خویش را همزمان با سال دوّم خدمت آقای برزنونی و سال دوّم خدمت خویش (54-53 ) را همزمان با سال اوّل از خدمت سپاه دانش جدید آقای صفایی ، گذراند .
معمولأ یکنفر کلاس اوّل ودوّم و نفر دیگر کلاس سوّم وچهارم را تدریس میکردند و مدرسۀ روستا دارای کلاس پنجم نبود زیرا با تغییر نظام آموزشی کشور در سال 1352 دوره ابتدایی تا کلاس پنجم تعیین شد و امتحان ثلث آخر آن بصورت نهایی برگزارمیگردید . بنابراین مدارسی که توسط سپاه دانش تدریس میشدند چون صلاحیّت برگزاری امتحان نداشتند ، دارای پایۀ پنجم ابتدایی نیز نبودند .
آقای صفایی ، اهل تبریز و بسیارمتدیّن ومذهبی بود . تا آنجاکه در سال تحصیلی 55-54 شاگردان مدرسه و اهالی روستا ، شاهد آموزش نماز و اقامه نماز جماعت توسط وی در مسجد غیاثکلا بودند .
در سال تحصیلی 56-55 آقای رحمانی (اهل تهران) به آقای صفایی ملحق شد و یکسال پس از رفتن آقای صفایی به تنهایی تدریس مینمود تا اینکه با پیروزی انقلاب در سال 1357 و دگرگونی حکومت ازسلطنتی به جمهوری ، نظام آموزشی سپاه دانش نیز بکلّی ملغی و معدوم گردید .
شایان توجه است که بدانیم در سال 1357 ( یعنی زمان فروپاشی نظام آموزشی سپاه دانش ) اوّلین تحصیلکردگان این نظام آموزشی درغیاثکلا ، مفتخر به اخذ مدرک دیپلم شده بودند .
همه رهسپار نزد اویند
مقارن با چهلمین روز درگذشت مرحوم حاج میرزاعلی رمضانی ، اینبار قطعهای از خاک غیاثکلا ودیعهدار کالبد یکی دیگر از اهالی 65 سالهاش شد که سالها از بیماری دیابت رنج میبرد و اینروزها بمنظور معالجه در تهران بستری بود . عمل قطع انگشت پای مرحوم به خوبی پایان پذیرفت ولیکن مشیّت حق چنین تعلّق گرفت تا بدلیل ایست قلبی ، وجود روستای غیاثکلا از وجود نازنینش بیبهره و آن فردِ باگذشت و زحمتکش مرحوم حاج زلفعلی شعبانی رهسپار دیار باقی گردد .
فقدان تأثرانگیز آن فقیدسعید در روز سهشنبه 1389/11/26 موجبات حزن واندوه فراوان برفضای روستا وقلوب اهالی فراهم نمود .
جا دارد بدینوسیله مراتب تسلیت وهمدردی خویش واهالی غیاثکلا به خانواده و فرزندان داغدار و بازماندگان عزادار بویژه تنها پسرش آقای عیسی شعبانی ، ابلاغ نموده و علاوه بر طلب غفران و رحمت برای مرحوم ، صبر جمیل و اجر جزیل برای آنان از حضرت باری مسئلت بدارم .
تحصیل (باسوادی) تا قبل ازسال 1342 شمسی درمن (غیاثکلا) ، بهشکل سنّتی و غیر رسمی وجود داشته است . و درسال 1342 با اجرای بند 6 رفرمهای انقلاب سفید شاه و ملّت یعنی ورود سپاهی دانش به روستاها ، تحصیل وارد فاز جدید شده و بطور رسمی در من آغاز گردید .
لازم است قبل از بیان وضعیت تحصیلی و افراد تحصیلکرده تا سال 1342 ، ابتدا اجمالاً توضیحاتی در خصوص دو بند از شش بند رفرمهای انقلاب سفید شاه وملّت ارائه شود .
بند اول انقلاب سفید ، "الغای نظام فئودالی ارباب و رعیت " یعنی اصلاحات اراضی است .
بند آخر(ششم) انقلاب سفید ، "ایجاد سپاه دانش در روستاها" میباشد .
وضعیت روستاها قبل از انقلاب سفید
روستاهای ایران در دوران حکومتهای قبل ازاسلام در مالکیت ملوک و سرکردگان طوائف بود و مردم بصورت گروهی در آن زمینها کارمیکردند و شخصا محصول را تصرّف نمیکردند بلکه محصول بصورت تجمعی با مدیریت و نظارت روسای هر قوم و طائفه بفروش میرسید و درمقابل نیازهای معیشتی (خوراک ، پوشاک ، مسکن ، حمام و ازدواج ........) آحاد هر قوم تامین میگردید .
این روش در زمان مادها و سپس هخامنشیان بدون آنکه حکومت دخالتی در خیر وشر آن بنماید وجود داشت ، امّا ( پس از حاکمیت عدالتمدار هخامنشیان ) ، متاسفانه درزمان سلوکیان ، دست اندازی به اراضی تحت اختیار طوائفی (که کشته شدن رئیس و افراد مؤثر آن در جنگها ، موجب پراکندگی و بهم ریختگی آن قوم می گردید ) ، فتح بابی شد برای تصرف عدوانی اموال و املاک اقوام ایرانی توسط حکومتها ، هرچند این خصلت مذموم در یونان و روم وجود داشت و سلوکیان که یونانی بودند و مروّج فرهنگ و رسومات آن تمّدن ، در حقیقت با تصاحب و غصب زمینهای مردم ، خالق املاک خالصه در ایران گردیدند .
املاک خالصه ، به زمینهایی گفته میشود که مالکیت و حق بهرهوری از عایدات آن در اختیار شاه و حکومت مرکزی میباشد و غالباً بصورت اجاره در اختیار زارعان قرارمیگیرد و یا در شکل تیول به افراد لشکری و کشوری ( وابستگان به حاکمان و سلاطین) واگذار میشود .
پس از سلوکیان ، اشکانیان و پس از آنها ساسانیان بر این روش شدّت بخشیدند تا آنجا که در حکومت ساسانیان مالکیت خصوصی برای اقشار عموم جامعه (چه فردی و چه گروهی) وجود نداشت و تمامی املاک در مالکیت شاه و درباریان و دبیران و اشراف جامعه بود و کشاورزان مستأجر آنها بودند .
با ورود اسلام ، چون مردم ایران از قوانین اسلام بی اطلاع بودند و ازطرفی حاکمان اموی و عباسی نیز پایبند اجرای موازین عادلانه اسلام نبودند ، و خود را در منصب خلیفهی پیامبر ، مالک همه چیز مردم میدانستند لذا همان رسوم حاکمان ساسانی را تداوم بخشیدند . بدینمعنی که حکومت مالک زمینها بود و رعیت در حدّ بخور و نمیر از دسترنج خود بهره میبرد و عمده محصول بابت اجاره به تیولداران و یا حکومت عرضه میگردید .
با تثبیت حکومت صفویه (آغاز قرن دهم هجری) که فیالواقع مبدأ حکومت متمرکز شیعی در ایران بحساب میآمد ، اوضاع کشاورزان از حیث بهره وری از عایدات زمین خوب شد امّا ترکیب و ماهیّت مالکیت بر اراضی ، به همان شکل سابق باقی ماند . یعنی کشاورزان مالک زمین نبودند ولی مالک محصول آن بودند . در این روش حکومت از آنها اجاره نمیگرفت ولی جهت تامین مخارج لشکری و کشوری از کشاورزان دشتها و جلگهها مالیات عمومی دریافت میکرد و از کشاورزان زمینهای کوهستانی بجای مالیات سرباز میگرفت .
با این اوصاف کشاورزان بطور نسبی از این وضعیت راضی بودند ولی چون مالکیت بر اراضی برای آنها بطور مطلق تعریف نشده بود ، انگیزه جهت آباد و دائر کردن زمینهای بائر در آنها وجود نداشت و نمیتوانستند بر معیشت شخصی خویش و اقتصاد ملّی کشور رونق بخشند .
پس ازصفویه وضع برهمین منوال بود با این تفاوت که افشاریان و زندیان با توسّل به ترفندهای مختلف بر میزان املاک خالصه حکومت مرکزی افزودند . و آنقدر در تبدیل املاک به خالصه افراط کردند که بعدها بهرغم تلاشهای محمدشاه قاجار برای بازگرداندن املاک غصبی نادرشاه به صاحبانش ، توفیقی در کاهش املاک خالصه حاصل نشد.
در دوران ناصرالدّین شاه ، جمعیت درباریان و منسوبین قاجار به اوج خود رسیده بود و ازطرفی بسیار عیّاش و بیبندوبار و ولخرج بودند لذا پس از شهادت امیرکبیر ، چنان ناصرالدّین شاه را تحت فشار گذاشتند که موجب شدند تا شاه ، علاوه بر واگذاری و فروش املاک خالصه به آنها ، بسیاری از اراضی تحت اختیار کشاورزان را نیز هدف دستدرازی قرار دهد و جهت دستیابی به نقدینگی آنها را به ثروتمندان فروخته و یا به تیول اطرافیان شاه در بیاورد .
وازاین پس بود که نظام ارباب ورعیتی در ایران عمومیّت یافت و آنچنان رسمی و قانونی گشت که اربابان نه تنها مالک و موجر زمین کشاورزی بودند بلکه مالک کشاورزان و صاحب اختیار و همه کاره و حاکم بر امور کلی و جزئی زندگی شخصی روستائیان شده بودند .
در زمان رضاخان ( بانی حکومت پهلوی ) اوضاع بمراتب وخیمتر شد و کشاورزان علاوه براینکه 7/5 خروار( 750کیلو) شالی برای کشت یک هکتار بعنوان مالیات واجاره زمین به ارباب میدادند . بابت مالیات عمومی به دولت چون دستتنگ بودند میبایست نفر به بیگار بفرستند .
ناگفته نماند از هر هکتار بیش از یک تن شالی برداشت نمیشد و لذا کشاورزان بسیار مفلس و بینوا بودند . این وضعیت آنقدر ادامه داشت تا محمّدرضا شاه پهلوی بمنظور خارج نمودن ایران از سیستم فئودالی سنّتی و ایجاد نظام نوین کشاورزی و صنعتی و نیز جهت پیشبرد سایر نو آوریهای خویش ، دست به اصلاحات و رفرمهایی زد که چون بعضی از این اصلاحات بنیادی و اساسی بودند لذا آنرا انقلاب سفید نامیدند .
نظام ارباب ورعیتی در غیاثکلا
در زمان ناصرالدّین شاه قاجار ، زمینهایی که تا سال 1298 قمری (1260 شمسی) بطور نسبتاً مطلوب توسط اهالی غیاثکلا ، کشت میشد ، ناگهان دارای مالک و ارباب گردید .
اوّلین ارباب جعفرخان نوایی نام داشت و سپس برادرش محسن خان نوایی و نهایتاً برادر زادهاش ابوالقاسم خان نوایی در منصب ارباب حضورداشتند . و اندک زمانی نیز فردی بنام مقیمی به نیابت از طرف آنان اربابی مینمود .
شیوه اربابی نواییها در (غیاثکلا و جالیکلا و زیارکلا و بینمد) تقریباً محترمانه بود زیرا حضور فرهیختگان و بزرگان غیاثکلا و فرهنگ و متانت اهالی چهار روستا ، مانع از آن میشد که خانهای نوایی بتوانند همچون سایر اربابان ، اعمال قدرت و زور بر تمامی ارکان و مناسبات روستا بنمایند .
آنها
به
دریافت اجاره (مالیات) زمینها بسنده نموده و اگر هم دخالتی در سایر
امور مینمودند بیشتر جنبه همکاری داشته و منشاء آبادانی و رفاه بوده است .
مثلأ ساخت حمام عمومی در زیارکلا و مشارکت در ساخت تکیه اسپیاری (
بینمد قدیمی ) ، نمونهای از مساعدت وهمراهی آنان بوده است
رابطه خانهای نوایی با اهالی غیاثکلا چندان غیر عادلانه نبود و تقریباً میتوان گفت غیر از رابطهی ارباب و رعیتی مناسبات دیگری نیز داشتند . تا آنجاکه این مناسبات به رابطه عمیق ازدواج نیز منجر شد و وصلت خان با خانم زینب جال (دخترابراهیم جال ثانی - و - خواهر ماجان جال همسر حسن حسین زاده ) ، نواییها پسرخالههای حسینزادهها گردیدند .
وضعیت تحصیل غیاثکلا در زمان ارباب و رعیتی
بهسبب وجود روابطی که توصیف شد و نیز بدلیل حرمتی که ارباب نواییها برای بزرگان و باسوادان غیاثکلا قائل بودند ، اهالی غیاثکلا از نظر تحصیل محدودیت نداشتند و با اینکه در این روستا مدرسه علوم جدیده وجود نداشت تعداد قابل ملاحظهای از اهالی غیاثکلا سواد خواندن قرآن را داشتند و تعدادی نیز سواد خواندن متون فارسی را بدلیل آموزش کتابهای خزائن و جوهری ، دارا بودند .
غیاثکلا از حیث برخورداری تحصیلکردگان و افراد باسواد ، تا قبل از ایجاد سپاه دانش ، نسبت به اغلب قریب به اتّفاق روستاهای منطقه ( و حتّی فرا منطقه) جلوتر بود و اگر در خصوص داشتن مدرسه و تحصیلات علوم جدیده از دیوکلا (قائمیه) و کاردگرمحلّه عقبتر دیده میشد ، لیکن در داشتن تحصیلکردگان علوم قدیمه و بخصوص علوم حوزوی (در حد اجتهاد ) ، نه تنها جلوتر از آندو بلکه سرآمد روستاها و شهره نزد علمای بابل وامیرکلا بود .
غیاثکلا تا قبل از اجرای بندششم انقلاب سفید (یعنی سال1342 ) ، سابقه تحصیلی چهار روحانی که تاسطوح بالای علوم حوزوی رسیده بودند را ، در پرونده افتخارات خود داشت :
شیخ ملّاحسین تا لمعه و شیخ محمود غیاثی تا پایان سطح نهایی (مکاسب و کفایه) و شیخ محمّدعلی جالوینژاد و شیخ علی غیاثی حداقل یکدوره درس خارج را گذرانده بودند و به اجتهاد نائل شده بودند .
شایان ذکر است فرزند شیخ ملاحسین ، شیخ احمد نیز درس حوزه تا " مغنی البیب " یعنی نحو پیشرفته راخوانده بود که اجل مهلت نداد و در جوانی به رحمت خدا رفتند و همچنین همزمان با شیخ محمد علی جالوینژاد ، یکی دیگر از اهالی به نام حاج ابوالقاسم قاسمی تا پایان " الفیّه سیوطی " یعنی نحو میانه را خوانده بود که علیرغم میل باطنی ناگزیر به ترک آن شد .
افراد فوق الذکر قبل از شروع درس حوزوی (جامع المقدمات) ، ابتدا در غیاثکلا (عمّجز - قرآن - خزائن - طریق البکاء - جوهری ) را نزد روحانیون پیشکسوت میآموختند و سپس مقدمات را در بابل و بعضاً سطح اول را نیردربابل میخواندند . و در صورت ادامه تحصیل ، برای آموزش سطح تکمیلی (رسائل و مکاسب و کفایه ) روانهی قم میشدند و جهت درس خارج به نجف اعزام میگردیدند . مثلاً شیخ ملاحسین و فرزندش در بابل درس خواندند و شیخ محمود دروس سطح پیشرفته را درتهران و شیخ محمدعلی جالوی نژاد و شیخ علی غیاثی در قم و نجف و آقای جالوی پس از نجف کمی هم درتهران به تدریس و تحصیل تواماً مشغول بود .
درهمان زمان (سال 1342 شمسی ) چهار تن از نوجوانان غیاثگلا ، درحال اتمام دوره ابتدایی (پایه پنجم و ششم) به اسامی (زینالعابدین قاسمی ، محمّدباقرجالوی ، عسگری حسینزاده ، اکبر غیاثپور ) در مدارس آمل مشغول تحصیل بودهاند . و سه تن دیگر بنامهای ( محمّدعلی فرجی ، ابراهیم خرسندی ، نعمت مهدوی) کلاس دوّم وسوم ابتدایی در دیوکلا قائمیه مشغول تحصیل بودند و افرادی دیگر همچون ( ناصر رمضانی و علی رمضانی و اصغر تقیپور ) بطور غیر رسمی درس جدیده را در مکان زیر سقّانفار غربی نزد استاد "میرزا ابراهیم" تحصیل مینمودند .
شایان ذکر است که اینان نیز مانند شیوخ فوق الاشاره ، قبل از خواندن دروس جدیده (فارسی و حساب) ، ابتدا عمجزو _ قرآن _ خزائن _ طریق البکاء و جوهری را خواندهاند .
علاوه
بر تحصیلکردگان فوق الذکر افرادی دیگر از اهالی غیاثکلا نیز بودهاند که بدلیل
توانایی در خواندن قرآن و یا داشتن سواد برای خواندن اشعار و مدایح به
آنها " ملا " میگفتند که تعدادی از زنان هم بین آنها مشاهده میشدند .
این افراد عبارتند از : (محمدسلطان خرقهپوش - صالح جال - حاجیآقا خرقهپوش(غیاثی) - مشهدباباجال- مشهدی حسن حسینزاده - ملا عیسی جالوی - یونس و حبیب جال - و اغلب فرزندان اینان اعم از ذکور و اناث که درمجال دیگر ذکر خواهد شد .
در سال 1342 علاوه بر طرح الغای ارباب و رعیتی ، ایجاد سپاه دانش در غیاثکلاه باعث ایجاد فضایی شد تا بسیاری از کودکان و نوجوانان بتوانند به تحصیل بپردازند که در نوشتار بعدی به شرح آن خواهیم پرداخت .
در قسمت اوّل ٬ اسامی بیست ۲۰ نفر از متوفّیان غیاثکلا که از شهریور ۱۳۶۹ شمسی در آرامگاه جدید موسوم به بهشت نرگس دفن شده بودند به استحضار رسید و اینک اسامی ۶۹ نفر مابقی ارائه میگردد.
قسمت دوّم اهل قبور آرامگاه (بهشت نرگس ) غیاثکلا
ردیف | اسامی | نام پدر | تاریخ تولّد | تاریخ فوت |
نسبتها |
21 | فضلاله مهدوی | محمّد | 1297 | 1375/7/29 | |
22 | حاج عنایتاله علیزاده | موسی | 1304 | 1376/2/2 | |
23 | حاج علی آقا غیاثی | محمود | 1317 | 1376/5/5 | |
24 | محترم غلامی | عیسی | 1332 | 1376/9/14 | همسر قربان نیکپور |
25 | زینب احمدی | عباس | 1319 | 1376/9/15 | همسر رجب نیکپور |
26 | شیرین رمضانی | حسین | 1308 | 1378/5/22 | همسرحسین شعبانی |
27 | زبیده اسماعیلی | رمضان | 1319 | 1379/5/9 | همسر تبخال |
28 | صغری محمّدی | زینالعابدین | 1307 | 1379/5/21 | همسرعبداله قاسمی |
29 | جسین خرسندی | سلمان | 1329 | 1379/4/13 | |
30 | علی قاسمی | اصغر | 1302 | 1379/6/13 | |
31 | حاجیه صغریمهدوی | غلام | - | 1379/8/25 | همسر ابراهیم علیپور |
32 | حاجیه رقیّه کریمی | فرج اله | 1304 | 1379/8/28 | همسرحاج مهدیعلیپور |
33 | بمانی مهدوی | مهدی | 1282 | 1379/9/8 | خواهرحاج صادق |
34 | حاجیه زینب سیفی | سیف اله | 1297 | 1380/1/20 | همسر حاج میرزا محمّد |
35 | مائده جال | نورعلی | 1363 | 1380/6/20 | |
36 | حاجیه شیرینهاشمی | سیّدمحمد | 1306 | 1380/7/24 | همسر جانعلی فرجپور |
37 | جانننه علیزاده | موسی | 1294 | 1380/9/19 | همسرعیسیصالحی |
38 | علی اسماعیلی | رجب | 1328 | 1380/10/5 | |
39 | حاج ابراهیم غیاثپور | نادر | 1303 | 1380/10/23 | |
40 | کوکب خرسندی | رحمان | 1333 | 1381/2/9 | همسر علیرضاغیاثپور |
41 | رجب حسینزاده | تقی | 1305 | 1381/3/2 | |
42 | یداله قاسمی | فرج اله | 1355 | 1381/3/24 | |
43 | حاجیه فاطمه شکری | محمّدآقا | 1305 | 1381/5/14 | همسرحاجذاتاله نیکپور |
44 | رقیّه علیپور | ابراهیم | 1316 | 1381/9/19 | مادرشهیدکریمیان همسر حاج سیّد جلال |
45 | سکینه غیاثی | شیخمحمود | 1289 | 1381/10/14 | همسرکربلاییحسینرمضانی |
46 | حاجسلمان خرسندی | ابراهیم | 1299 | 1381/11/23 | کدخدای محل |
47 | حاج نصراله غیاثی | شیخیوسف | 1300 | 1382/1/30 | |
48 | رجب جال | فضل اله | 1303 | 1382/5/27 | |
49 | حاجحسینعلیغلامی | اسحق | 1322 | 1382/11/10 | عسگری رحیمی |
50 | حاج رمضان رمضانی | مهدی | 1300 | 1383/2/15 | |
51 | شیرین غیاثی | خلیل | 1306 | 1383/3/16 | همسر رجب حسینزاده |
52 | حاجاسماعیلشعبانی | ابراهیم | 1322 | 1383/7/14 | |
53 | سیّدرضا(امید)حسینی | ابوالحسن | 1383 | 1383/11/1 | کودک 5ماهه- نوه میرآقا |
54 | حاج ولیاله غیاثی | شیخمحمود | 1302 | 1383/11/9 | |
55 | زینب غیاثی | یوسف | 1295 | 1383/11/27 | همسر مؤمن حسینی |
56 | لیلا (ماری) فرجپور | جانعلی | 1336 | 1384/3/26 | همسر رحمت فرجی |
57 | حاج اسحق غلامی | ابوالقاسم | 1300 | 1384/7/12 | عیسیرحیمیبیچیکلا |
58 | حاجیه رقیّه سمندری | کریم | 1316 | 1384/11/1 | همسرحاجحسینسیفی |
59 | میرزا علی حسینی | مؤمن | 1336 | 1385/2/28 | |
60 | حاجیه آسیّه سیفی | غلام | 1316 | 1385/5/14 | مادرشهیدعلی حسینی همسرکربلایی مصیّب |
61 | فاطمهغلامی(رحیمی) | اسحق | 1332 | 1385/10/12 | همسر علیرضاحسینی |
62 | حاجیه رقیّه غلامپور | آهنگر | 1301 | 1385/11/11 | مادرشهیدنوریزاده همسر استادنبیاله |
63 | محرم نیکپور | - | 1309 | 1386/1/24 | همسرمرحوماحمدغیاثی |
64 | حاج علیجان جالی | عیسی | 1300 | 1386/2/21 | خیّر و واقف آشپزخانه تکیه |
65 | سکینه اصغری | جانعلی | 1299 | 1386/3/3 | همسر رجب اسماعیلی |
66 | حاجیه فاطمه جالی | حبیباله | 1306 | 1386/3/30 | همسرحاج میرزاعلیرمضانی |
67 | آیتاله جالوینژاد | عیسی | 1294 | 1386/5/28 | شیخ محمّدعلی |
68 | حاجیه علویه حسینیان | میرعباس | 1316 | 1386/5/28 | همسرحاجعلیجانجالی |
69 | حسن محمّدی | محمّد | 1301 | 1386/10/2 | نوهکربلاییعلیجانغیاثی |
70 | کربلاییحسنفرجپور | نعمت | 1316 | 1386/11/13 | |
71 | حاجیهشیرینخرسندی | ابراهیم | 1307 | 1387/1/12 | همسرحاجابراهیمغیاثپور |
72 | حاجیه مریم فرجی | یونس | 1319 | 1387/2/2 | همسرحاجیعقوبحسین زاده |
73 | حاجیه سکینه صفرپور | ابوالقاسم | 1323 | 1387/4/18 | همسرحاجنورالهغیاثپور |
74 | حاج اصغر تقیپور | میرزا علی | 1336 | 1387/12/9 | حاج اصغر رمضانی |
75 | حاجیهسیّدهبلقیسحسینی | سیدمعصوم | 1306 | 1388/7/10 | همسرحاجنصرالهغیاثی |
76 | سیّده فاطمه هاشمی | ابوالحسن | 1332 | 1388/8/18 | همسرحاجمحمّدشعبانی |
77 | شهربانو نعمتی | غلامحسین | 1317 | 1388/11 | همسر صالح ابراهیمی |
78 | محمّد باقر جالوی نژاد | شیخمحمّدعلی | 1330 | 1388/12/7 | دبیربازنشسته فرهنگی آمل |
79 | هادی خرسندی | حسین | 1367 | 1388/12/7 | |
80 | آمنه رمضانی | علی محمّد | 1306 | 1388/12/23 | همسر علی قاسمی |
81 | سیّد مؤمن حسینی | میر آقا | 1299 | 1389/4/7 | |
82 | حاج غلامرضا دهقان | محمّدعلی | 1305 | 1389/5/10 | مهاجر از گریکلا |
83 | هما تبقریب | مسلم | 1306 | 1389/6/11 | همسرمرحوم رجب جال |
84 | حاجمیرزاعلی تقیپور | مهدی | 1305 | 1389/10/16 | حاج میرزاعلی رمضانی |